هماهنگ با منش یا خوی و شخصیت کسی
in character
هماهنگ با منش یا خوی و شخصیت کسی
انگلیسی به انگلیسی
• natural, in accordance with a person's usual behavior
جملات نمونه
1. The two boys were like their father in character, but Louise took after her mother.
[ترجمه ترگمان]این دو پسر شبیه پدرشان بودند، اما لوئیز به دنبال مادرش رفت
[ترجمه گوگل]دو پسر مانند پدرشان بودند، اما لوئیس پس از مادرش گرفت
[ترجمه گوگل]دو پسر مانند پدرشان بودند، اما لوئیس پس از مادرش گرفت
2. The houses are Mediterranean in character.
[ترجمه ترگمان]این خانه ها متعلق به مدیترانه ای هستند
[ترجمه گوگل]خانه های مدیترانه ای هستند
[ترجمه گوگل]خانه های مدیترانه ای هستند
3. She differs from her brother in character.
[ترجمه ترگمان]او از لحاظ شخصیت با برادرش فرق دارد
[ترجمه گوگل]او از شخصیت برادرش متفاوت است
[ترجمه گوگل]او از شخصیت برادرش متفاوت است
4. The two boys were like their mother in character, but Louise took after her father.
[ترجمه ترگمان]این دو پسر شباهت به مادرشان داشتند، اما لویز به دنبال پدرش رفت
[ترجمه گوگل]دو پسر بچه شبیه مادرشان بودند، اما لوئیس پس از پدرش را گرفت
[ترجمه گوگل]دو پسر بچه شبیه مادرشان بودند، اما لوئیس پس از پدرش را گرفت
5. She is different from her sister in character.
[ترجمه ترگمان]او با شخصیت خواهرش فرق دارد
[ترجمه گوگل]او از خواهرش در شخصیت متفاوت است
[ترجمه گوگل]او از خواهرش در شخصیت متفاوت است
6. The southern state became more nationalist in character.
[ترجمه ترگمان]ایالت جنوبی در شخصیت ملی گرای بیشتری شد
[ترجمه گوگل]دولت جنوب، شخصیت ملی بیشتر شد
[ترجمه گوگل]دولت جنوب، شخصیت ملی بیشتر شد
7. He resembles his father very much in character.
[ترجمه ترگمان]شبیه پدرش است
[ترجمه گوگل]او بسیار متشکل از پدرش است
[ترجمه گوگل]او بسیار متشکل از پدرش است
8. The actors remained in character to answer questions from the audience.
[ترجمه ترگمان]بازیگران در شخصیت باقی ماندند تا به سوالات تماشاگران پاسخ دهند
[ترجمه گوگل]بازیگران برای پاسخ به سوالات مخاطبان، به صورت شخصیتی باقی ماندند
[ترجمه گوگل]بازیگران برای پاسخ به سوالات مخاطبان، به صورت شخصیتی باقی ماندند
9. It was entirely in character for Rachel to put her baby first.
[ترجمه ترگمان]این کاملا برای ریچل بود که بچه را اول بگذارد
[ترجمه گوگل]برای اینکه راشل اولین فرزندش باشد، این شخصیت کاملا شخصی بود
[ترجمه گوگل]برای اینکه راشل اولین فرزندش باشد، این شخصیت کاملا شخصی بود
10. The state farms were semi-military in character.
[ترجمه ترگمان]مزارع ایالتی در شخصیت نیمه نظامی بودند
[ترجمه گوگل]مزارع دولتی به صورت نیمه نظامی بودند
[ترجمه گوگل]مزارع دولتی به صورت نیمه نظامی بودند
11. It was in character that he referred to detailed oral instructions about all this.
[ترجمه ترگمان]در شخصیت بود که او به دستورالعمل های شفاهی مفصل در مورد همه اینها اشاره کرد
[ترجمه گوگل]این شخصیت بود که به دستورالعمل های دقیق درباره این همه اشاره کرد
[ترجمه گوگل]این شخصیت بود که به دستورالعمل های دقیق درباره این همه اشاره کرد
12. These forests vary in character from closed forests to open woodlands and include mangrove forests that occur in coastal regions.
[ترجمه ترگمان]این جنگل ها از لحاظ شخصیتی از جنگل های بسته به جنگل های آزاد تغییر می کنند و شامل جنگل های مانگرو است که در مناطق ساحلی رخ می دهند
[ترجمه گوگل]این جنگلها از طبیعت بسته به جنگل های بسته به جنگل های باز متفاوت هستند و شامل جنگل های مانگرو در مناطق ساحلی می شوند
[ترجمه گوگل]این جنگلها از طبیعت بسته به جنگل های بسته به جنگل های باز متفاوت هستند و شامل جنگل های مانگرو در مناطق ساحلی می شوند
13. In character he was very different from his dead elder brother.
[ترجمه ترگمان]با این حال از برادر بزرگ ترم نیز متمایز بود
[ترجمه گوگل]در شخصیت او بسیار متفاوت از برادر بزرگتر مرده بود
[ترجمه گوگل]در شخصیت او بسیار متفاوت از برادر بزرگتر مرده بود
14. This mapping is by definition descriptive in character and as such unconcerned with the effects of the different organizational types it reveals.
[ترجمه ترگمان]این نگاشت با تعریف توصیفی در شخصیت و به عنوان مقدمه ای بر تاثیر انواع مختلف سازمانی است که نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این نقشه برداری به صورت توصیفی به صورت شخصیتی است و به همین ترتیب بدون در نظر گرفتن اثرات انواع مختلف سازمانی که نشان می دهد، به نمایش در می آید
[ترجمه گوگل]این نقشه برداری به صورت توصیفی به صورت شخصیتی است و به همین ترتیب بدون در نظر گرفتن اثرات انواع مختلف سازمانی که نشان می دهد، به نمایش در می آید
15. Expiatory punishment is arbitrary in character because it does not bear any relationship to the offense.
[ترجمه ترگمان]مجازات expiatory در کاراکتر اختیاری است زیرا هیچگونه ارتباطی با جرم را تحمل نمی کند
[ترجمه گوگل]مجازات انفرادی به صورت شخصیتی خودسرانه است، زیرا هیچ ارتباطی با این جرم ندارد
[ترجمه گوگل]مجازات انفرادی به صورت شخصیتی خودسرانه است، زیرا هیچ ارتباطی با این جرم ندارد
پیشنهاد کاربران
ماهیاتاً
از نظر شخصیتی
کلمات دیگر: