کلمه جو
صفحه اصلی

disappoint


معنی : محروم کردن، مایوس کردن، نا امید کردن، دلسرد کردن
معانی دیگر : تو ذوق کسی زدن، سرخورده کردن، خیط کردن، بور کردن، پکر کردن، (نقشه و قصد و غیره) ناکام کردن، برنیاوردن، برهم زدن، با شکست مواجه کردن، ناکام کردن

انگلیسی به فارسی

مأیوس کردن، ناکام کردن، محروم کردن، ناامید کردن


ناامید، مایوس کردن، نا امید کردن، محروم کردن، دلسرد کردن


انگلیسی به انگلیسی

• disillusion, fail to meet expectations
if things or people disappoint you, they are not as good as you had hoped, or do not do what you want.

مترادف و متضاد

محروم کردن (فعل)
dispossess, cut off, debar, exclude, bereave, deprive, divest, evacuate, geld, foreclose, devest, disappoint

مایوس کردن (فعل)
disappoint

نا امید کردن (فعل)
frustrate, disappoint, wet blanket

دلسرد کردن (فعل)
estrange, dissuade, dispirit, disappoint, discourage, dishearten, unnerve

sadden, dismay; frustrate


Synonyms: abort, baffle, balk, bring to naught, bungle, cast down, chagrin, circumvent, come to nothing, dash, dash hopes, deceive, delude, disconcert, disenchant, disgruntle, dishearten, disillusion, dissatisfy, dumbfound, embitter, fail, fall down on, fall flat, fall short of, foil, founder, hamper, hinder, leave in the lurch, let down, miscarry, mislead, not show, put out, ruin prospects, stand up, tease, thwart, torment, vex


Antonyms: delight, excite, make happy, please, satisfy


جملات نمونه

1. I'm sorry to disappoint your expectation.
[ترجمه سجاد مصلحی] متأسفم که ناامیدت کردم.
[ترجمه A.A] متاسفم که انتظارت را برآورده نکردم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که expectation را نا امید می کنم
[ترجمه گوگل]متاسفم که انتظار شما را نادیده بگیرم

2. I'm sorry to disappoint you, but I'm afraid I can't come after all.
[ترجمه گلی افجه ] متاسفم نا امیدت کردم اما بهر حال می ترسم نتوانم بیایم
[ترجمه یاسین] معذرت میخوام که نا امیدت کردم ولی متاسفانه نمیتونم بیام. ( I am afraid به معنای متاسفانه هم هست )
[ترجمه King] من متاستفم که تو رو نا امید کردم، اما میترسم نتوانم بیام بعد از همه
[ترجمه ترگمان]متاسفم که ناامیدت کردم، اما متاسفانه نمی توانم بیایم
[ترجمه گوگل]من متاسفم شما را ناامید می کنم، اما من می ترسم که بعد از همه نمی توانم بمانم

3. I hate to disappoint you, but I'm just not interested.
[ترجمه ترگمان]متنفرم که ناامیدت کنم، اما فقط علاقه ای ندارم
[ترجمه گوگل]من از شما متاسفم، اما من فقط علاقه مند نیستم

4. We don't want to disappoint the fans.
[ترجمه ترگمان]ما نمی خواهیم طرفداران را ناامید کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم طرفداران را ناامید کنیم

5. Please don't disappoint me.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم مرا ناامید نکن
[ترجمه گوگل]لطفا من را ناراحت نکن

6. I can't disappoint my public by retiring.
[ترجمه گلی افجه ] نمی توانم با بازنشستگی ملتم را نا امید کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم عموم رو با بازنشسته شدن نا امید کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم از طریق بازنشستگی عمومی را ناامید کنم

7. I hated to disappoint her.
[ترجمه masoum] از این که دلسردش کنم متنفرم
[ترجمه ترگمان]از این که او را ناامید کنم متنفر بودم
[ترجمه گوگل]من متنفر شدم از او ناامید شدم

8. He's building me up too much— I may disappoint him.
[ترجمه ترگمان]او مرا بیش از حد بزرگ می کند - ممکن است او را ناامید کنم
[ترجمه گوگل]او بیش از اندازه به من احتیاج دارد - من او را ناامید می کنم

9. Don't disappoint me by being late again.
[ترجمه گلی افجه ] دوباره با دیر امدن مایوسم نکن
[ترجمه ترگمان]از این که دوباره دیر کنم مرا ناامید نکن
[ترجمه گوگل]دوباره با دیر کردن من را تحسین نکن

10. His latest novel does not disappoint.
[ترجمه ترگمان]آخرین رمان او مرا ناامید نمی کند
[ترجمه گوگل]آخرین رمان او ناامید کننده نیست

11. She knew that she would disappoint him.
[ترجمه ترگمان]می دانست که او را ناامید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او می دانست که او او را ناامید می کند

12. Lastly, I fear I may have to disappoint you when I say that the coin is more interesting than valuable.
[ترجمه گلی افجه ] در اخر , میترسم اگر بگویم سکه جالبتر از ارزش ان است ممکن است شما را مایوس کنم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، از آن می ترسم که وقتی می گویم که پول جالب تر از پول است، شما را ناامید کنم
[ترجمه گوگل]در نهایت، من ترس دارم ممکن است مجبور باشم شما را ناامید کنم زمانی که می گویم سکه جالب تر از ارزشمند است

13. I hate to disappoint anyone but that wasn't the case - although the veiled hints caused us plenty of amusement.
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که کسی را ناامید کنم، اما این موضوع این طور نبود - هرچند اشاره های پنهانی باعث سرگرمی ما می شد
[ترجمه گوگل]من متنفر هستم که هر کس را ناامید کنم، اما این مورد نبود - گرچه نکات پنهانی ما باعث سرگرمی زیادی شده است

14. He does not cheat or disappoint.
[ترجمه ترگمان]او تقلب نمی کند و یا ناامید نمی شود
[ترجمه گوگل]او تقلب و یا ناامید کننده نیست

15. Greg Davis didn't disappoint his teammates, hitting six field goals in six attempts.
[ترجمه ترگمان]گرگ دیویس هم تیمی هایش را ناامید نکرد و شش گل به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]گرگ دیویس هم تیمی های خود را ناامید نکرد، و در شش تلاش موفق به گلزنی 6 هدف اصلی شد

Ali's failure at the college entrance examination disappointed him very much.

شکست علی در آزمون ورودی دانشگاه او را بسیار سرخورده کرد.


what disappointing news!

چه خبر مأیوس‌کننده‌ای!


I was disappointed in him.

از او دل‌سرد شدم.


Floods diappointed the farmer's best hopes.

سیل بزرگترین آرزوی کشاورزان را با شکست مواجه کرد.


پیشنهاد کاربران

Make unhappy by failing to satisfy a wish or sth expected. 1
Fail; let down. 2

What are you looking for that you have neither flirtation nor politics
All this pressure and force, you know, hits the rock
I do not want to disappoint you
I want to help you
در پی چی هستی که نه عشوه داری نه سیاست
این همه فشار و زور ت هیچ میدونی به سنگ میخوره
نمیخوام ناامیدت کنم
میخوام بهت کمک کنم

با این عشق کسی را ناامید نکنید
Do not disappoint anyone with this love

Do not disappoint anyone with this love

نااُمیدیدن = ناامید شدن.
م. ث
آدم واقعا می ناامیده وقتی میبینه چه کسانی دارند این کشور رو اداره می کنند.

ناامیداندن = ناامید کردن
م. ث
هیچ چیزی نمیتونه منو بِناامیدونه.

یاسیدن = ناامیدیدن. ( از یاَءس عربی )
م. ث
یاسیدن هیچ سودی برای تو نداره.

یاساندن = باعث یاسیدن.
م. ث
باوجود تمامی تمامی تلاش های دشمنانم برای یاساندن من، باز هم من نفر اول شدم.


کلمات دیگر: