1. I'm sorry to disappoint your expectation.
[ترجمه سجاد مصلحی] متأسفم که ناامیدت کردم.
[ترجمه A.A] متاسفم که انتظارت را برآورده نکردم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که expectation را نا امید می کنم
[ترجمه گوگل]متاسفم که انتظار شما را نادیده بگیرم
2. I'm sorry to disappoint you, but I'm afraid I can't come after all.
[ترجمه گلی افجه ] متاسفم نا امیدت کردم اما بهر حال می ترسم نتوانم بیایم
[ترجمه یاسین] معذرت میخوام که نا امیدت کردم ولی متاسفانه نمیتونم بیام. ( I am afraid به معنای متاسفانه هم هست )
[ترجمه King] من متاستفم که تو رو نا امید کردم، اما میترسم نتوانم بیام بعد از همه
[ترجمه ترگمان]متاسفم که ناامیدت کردم، اما متاسفانه نمی توانم بیایم
[ترجمه گوگل]من متاسفم شما را ناامید می کنم، اما من می ترسم که بعد از همه نمی توانم بمانم
3. I hate to disappoint you, but I'm just not interested.
[ترجمه ترگمان]متنفرم که ناامیدت کنم، اما فقط علاقه ای ندارم
[ترجمه گوگل]من از شما متاسفم، اما من فقط علاقه مند نیستم
4. We don't want to disappoint the fans.
[ترجمه ترگمان]ما نمی خواهیم طرفداران را ناامید کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم طرفداران را ناامید کنیم
5. Please don't disappoint me.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم مرا ناامید نکن
[ترجمه گوگل]لطفا من را ناراحت نکن
6. I can't disappoint my public by retiring.
[ترجمه گلی افجه ] نمی توانم با بازنشستگی ملتم را نا امید کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم عموم رو با بازنشسته شدن نا امید کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم از طریق بازنشستگی عمومی را ناامید کنم
7. I hated to disappoint her.
[ترجمه masoum] از این که دلسردش کنم متنفرم
[ترجمه ترگمان]از این که او را ناامید کنم متنفر بودم
[ترجمه گوگل]من متنفر شدم از او ناامید شدم
8. He's building me up too much— I may disappoint him.
[ترجمه ترگمان]او مرا بیش از حد بزرگ می کند - ممکن است او را ناامید کنم
[ترجمه گوگل]او بیش از اندازه به من احتیاج دارد - من او را ناامید می کنم
9. Don't disappoint me by being late again.
[ترجمه گلی افجه ] دوباره با دیر امدن مایوسم نکن
[ترجمه ترگمان]از این که دوباره دیر کنم مرا ناامید نکن
[ترجمه گوگل]دوباره با دیر کردن من را تحسین نکن
10. His latest novel does not disappoint.
[ترجمه ترگمان]آخرین رمان او مرا ناامید نمی کند
[ترجمه گوگل]آخرین رمان او ناامید کننده نیست
11. She knew that she would disappoint him.
[ترجمه ترگمان]می دانست که او را ناامید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او می دانست که او او را ناامید می کند
12. Lastly, I fear I may have to disappoint you when I say that the coin is more interesting than valuable.
[ترجمه گلی افجه ] در اخر , میترسم اگر بگویم سکه جالبتر از ارزش ان است ممکن است شما را مایوس کنم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، از آن می ترسم که وقتی می گویم که پول جالب تر از پول است، شما را ناامید کنم
[ترجمه گوگل]در نهایت، من ترس دارم ممکن است مجبور باشم شما را ناامید کنم زمانی که می گویم سکه جالب تر از ارزشمند است
13. I hate to disappoint anyone but that wasn't the case - although the veiled hints caused us plenty of amusement.
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که کسی را ناامید کنم، اما این موضوع این طور نبود - هرچند اشاره های پنهانی باعث سرگرمی ما می شد
[ترجمه گوگل]من متنفر هستم که هر کس را ناامید کنم، اما این مورد نبود - گرچه نکات پنهانی ما باعث سرگرمی زیادی شده است
14. He does not cheat or disappoint.
[ترجمه ترگمان]او تقلب نمی کند و یا ناامید نمی شود
[ترجمه گوگل]او تقلب و یا ناامید کننده نیست
15. Greg Davis didn't disappoint his teammates, hitting six field goals in six attempts.
[ترجمه ترگمان]گرگ دیویس هم تیمی هایش را ناامید نکرد و شش گل به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]گرگ دیویس هم تیمی های خود را ناامید نکرد، و در شش تلاش موفق به گلزنی 6 هدف اصلی شد