1. She expressed her sympathy to the bereaved family.
[ترجمه گلی افجه ] او با خانواده سوگوار ابراز همدردی کرد
[ترجمه ترگمان]همدردی خود را نسبت به خانواده bereaved ابراز می داشت
[ترجمه گوگل]او ابراز همدردی با خانواده اش کرد
2. He was bereaved of his wife last year.
[ترجمه گلی افجه ] او سال گذشته سوگوار زنش شده بود
[ترجمه ترگمان]سال پیش از زنش جدا شده بود
[ترجمه گوگل]او سال گذشته از همسرش بی خبر بود
3. The clergy prey on bereaved families.
[ترجمه ترگمان]روحانیان خانواده های داغ دیده را طعمه خود می کنند
[ترجمه گوگل]شکار روحانی در خانواده های بیهوده
4. The team now seems bereft of inspiration.
[ترجمه ترگمان]این تیم در حال حاضر فاقد الهام است
[ترجمه گوگل]اکنون تیم، الهام بخش است
5. The bereaved is / are still in mourning.
[ترجمه ترگمان]bereaved هنوز عزادار هستند
[ترجمه گوگل]از دست رفته / در حال عزاداری است
6. Mr Dinkins visited the bereaved family to offer comfort.
[ترجمه ترگمان]آقای Dinkins از خانواده داغدار دیدن کرد تا به آن ها دلداری بدهد
[ترجمه گوگل]آقای دینکینز خانواده خانوادگی را برای راحتی فراهم کرد
7. Alone now and almost penniless, he was bereft of hope.
[ترجمه ترگمان]اکنون تنها و تقریبا بی پول بود، دیگر امیدی نداشت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تنها و تقریبا بی نقص، او امید زیادی نداشت
8. The plane crash bereaved her of her busband.
[ترجمه گلی افجه ] سانحه هوایی او را سوگوار شوهرش کرد
[ترجمه ترگمان] سقوط هواپیما اون رو از \"busband\" جدا کرده
[ترجمه گوگل]سقوط هواپیما او را از نوار باند خود را از دست داد
9. The accident bereaved Jack of his wife.
[ترجمه ترگمان] اون حادثه \"جک\" رو از دست داد
[ترجمه گوگل]تصادف جک همسرش را از دست داد
10. His death in 1990 left her completely bereft.
[ترجمه گلی افجه ] مرگ او در ۱۹۹۰ ان زن را کاملا به سوگ نشاند
[ترجمه ترگمان]مرگ او در سال ۱۹۹۰ او را کاملا محروم کرد
[ترجمه گوگل]مرگ او در سال 1990، او را کاملا از بین برد
11. The shock of his departure had left her feeling alone and bereft.
[ترجمه گلی افجه ] شوک عزیمت او , زن را دچار احساس تنهایی و اندوه کرد
[ترجمه ترگمان]شوک ناشی از حرکت او را به حال خود رها کرده بود و خود را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]شوک از خروج او احساس خود را به تنهایی و رها کرد
12. Our sympathies go to the bereaved.
[ترجمه ترگمان] علاقه ما به the
[ترجمه گوگل]همدردی ما به زخمی شدن
13. Illness bereaved her of her husband.
[ترجمه گلی افجه ] بیماری او را از شوهرش جدا کرد
[ترجمه ترگمان]بیماری او را از شوهر خود منع می کند
[ترجمه گوگل]بیماری او را از شوهرش بیرون کرد
14. We sympathized with the bereaved family.
[ترجمه ترگمان]ما با خانواده bereaved همدردی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما با خانواده فراموش شده همدردی کردیم