1- معلق، نابسامان، بلاتکلیف 2- (عامیانه) خشمگین، هیجان زده
up in the air
1- معلق، نابسامان، بلاتکلیف 2- (عامیانه) خشمگین، هیجان زده
انگلیسی به فارسی
بالا در هوا
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: undecided, unsettled, or uncertain.
• مترادف: indefinite, pending, uncertain, undecided, unsettled
• مشابه: unclear, unsure
• مترادف: indefinite, pending, uncertain, undecided, unsettled
• مشابه: unclear, unsure
جملات نمونه
1. All the crowd cheered and threw their hats up in the air.
[ترجمه ترگمان]همه مردم هورا کشیدند و کلاه های خود را در هوا انداختند
[ترجمه گوگل]همه جمعیت را تشویق کردند و کلاه خود را در هوا پرتاب کردند
[ترجمه گوگل]همه جمعیت را تشویق کردند و کلاه خود را در هوا پرتاب کردند
2. His feet stuck up in the air.
[ترجمه ترگمان]پاهایش به هوا بلند شد
[ترجمه گوگل]پاهای او در هوا پر شده است
[ترجمه گوگل]پاهای او در هوا پر شده است
3. The ball looped high up in the air.
[ترجمه ترگمان]توپ به هوا بلند شده بود
[ترجمه گوگل]توپ به هوا بالا رفت
[ترجمه گوگل]توپ به هوا بالا رفت
4. Plans for the picnic are still up in the air since we can't decide where to go.
[ترجمه تیچر آینده] پیک نیک مون هنوز بلاتکلیف هست وقتی نمیتونی تصمیم بگیریم کجا بریم
[ترجمه ترگمان]نقشه پیک نیک هنوز در هوا هست، از اونجایی که ما نمی تونیم تصمیم بگیریم کجا بریم[ترجمه گوگل]برنامه های پیک نیک هنوز در هوا نیست، زیرا ما نمی توانیم تصمیم بگیریم کجا برویم
5. The whole future of the project is still up in the air.
[ترجمه ترگمان]کل آینده پروژه همچنان در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]کل آینده پروژه هنوز در هوا است
[ترجمه گوگل]کل آینده پروژه هنوز در هوا است
6. Our trip is still very much up in the air.
[ترجمه ترگمان]سفر ما هنوز در هوا زیاد است
[ترجمه گوگل]سفر ما هنوز هم در هوا بسیار زیاد است
[ترجمه گوگل]سفر ما هنوز هم در هوا بسیار زیاد است
7. It seems that the plane just broke up in the air.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه هواپیما تو آسمون به هم زده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که هواپیما در هوا فرو رفته است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که هواپیما در هوا فرو رفته است
8. Our travel plans are still up in the air.
[ترجمه Maryam] برنامه سفر ما هنوز مشخص نیست ( بلاتکالیفه . معلوم نیست )
[ترجمه ترگمان]برنامه های سفر ما هنوز در هوا هستند[ترجمه گوگل]برنامه سفر ما هنوز در هوا است
9. Any damned fool can get a plane up in the air.
[ترجمه ترگمان]هر احمقی می تواند هواپیما را در هوا بلند کند
[ترجمه گوگل]هر فریب خورده می تواند یک هواپیما را در هوا بگیرد
[ترجمه گوگل]هر فریب خورده می تواند یک هواپیما را در هوا بگیرد
10. It was wonderful to be up in the air and to feel the air swishing past his face.
[ترجمه ترگمان]هوا در هوا بود و هوا را در هوا تکان می داد
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز بود که در هوا بماند و هوا هوا را از چهره اش ببندد
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز بود که در هوا بماند و هوا هوا را از چهره اش ببندد
11. Up in the air it was the twentieth century but in the blizzard on the ground it was the Middle Ages.
[ترجمه ترگمان]در هوای سرد قرن بیستم بود، اما در برف و بوران، قرون وسطی بود
[ترجمه گوگل]بالا در هوا آن را قرن بیستم بود، اما در حباب در زمین آن قرون وسطی بود
[ترجمه گوگل]بالا در هوا آن را قرن بیستم بود، اما در حباب در زمین آن قرون وسطی بود
12. How we express ourselves in worship remains up in the air. Robert H. Schuller
[ترجمه ترگمان]ما چگونه خود را در عبادت بیان می داریم رابرت ایچ Schuller
[ترجمه گوگل]چگونه خودمان را در عبادت بیان می کنیم در هوا باقی می ماند رابرت H Schuller
[ترجمه گوگل]چگونه خودمان را در عبادت بیان می کنیم در هوا باقی می ماند رابرت H Schuller
13. When he was up in the air he was engaged, his spirits prospered and his intellect was keener than a needle.
[ترجمه ترگمان]وقتی در هوا بلند شد، او نامزد شد، روحیه اش خوب شد و عقلش بیشتر از یک سوزن بود
[ترجمه گوگل]وقتی او در هوا فعال شد، روح او شکوفا شد و عقل او از یک سوزن قوی تر بود
[ترجمه گوگل]وقتی او در هوا فعال شد، روح او شکوفا شد و عقل او از یک سوزن قوی تر بود
14. I pat my pockets and hold my hands up in the air; he does the same.
[ترجمه ترگمان]pockets را نوازش می کنم و دست هایم را در هوا نگه می دارم؛ او هم مثل من است
[ترجمه گوگل]من جیب هایم را پاره می کنم و دست هایم را در هوا نگه می دارم؛ او همین کار را می کند
[ترجمه گوگل]من جیب هایم را پاره می کنم و دست هایم را در هوا نگه می دارم؛ او همین کار را می کند
پیشنهاد کاربران
بدون تصمیم - رو هوا بودن
بلاتکلیف_نامعلوم
این اصطلاح وقتی به کار میرود که هنوز تصمیم قطعی درباره چیزی گرفته نشده و نتیجه یا ادامه آن کار اصطلاحا روی هواس!!
مثال های ۱، ۲، ۳ معین تحت اللفظی هست در حالیکه به صورت اصطلاح up in the air به معنی نامشخص و بی معنی و نا معین هست. به قول معروف " موضوع روی هوا هست" میباشد.
My life is up in the air
زندگی من لنگ در هواست
زندگی من لنگ در هواست
نا معلوم
پا در هوا
کلمات دیگر: