طبق معمول، مثل همیشه
as usual
طبق معمول، مثل همیشه
انگلیسی به انگلیسی
• as always, as is customary
عبارت ( phrase )
• : تعریف: in the usual way; as always.
- I went to bed at eleven o'clock as usual.
[ترجمه ترگمان] من طبق معمول ساعت یازده به رختخواب رفتم
[ترجمه گوگل] من ساعت یازده ساعت به طور معمول به رختخواب رفتم
[ترجمه گوگل] من ساعت یازده ساعت به طور معمول به رختخواب رفتم
جملات نمونه
1. I unrolled my sleeping bag as usual.
[ترجمه ترگمان]طبق معمول کیف خوابم را باز کردم
[ترجمه گوگل]من خواب خوابم را به طور معمول باز کردم
[ترجمه گوگل]من خواب خوابم را به طور معمول باز کردم
2. They kissed and made up, as usual.
[ترجمه ترگمان]مثل همیشه همدیگر را بوسیدند
[ترجمه گوگل]آنها به طور معمول بوسیدند
[ترجمه گوگل]آنها به طور معمول بوسیدند
3. She had decided she must go on as usual, follow her normal routine, and hope and pray.
[ترجمه گلی افجه ] او تصمیم گرفت مثل همیشه ادامه دهد , کارهای معمول را انجام دهد, دعا کند و امیدوار باشد
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده بود که طبق معمول باید طبق معمول ادامه دهد، طبق معمول، و امیدوار باشد و دعا کند[ترجمه گوگل]او تصمیمی گرفته بود که باید به طور معمول برود، به دنبال روال معمولش باشد، امیدوار باشد و دعا کند
4. I found him in the garden, dreaming away as usual.
[ترجمه گلی افجه ] او را در باغ یافتم , مثل همبشه در رویا
[ترجمه ترگمان]او را در باغ یافتم، مثل همیشه در خواب بودم[ترجمه گوگل]او را در باغ یافتم، به طور معمول به خواب رفته
5. We didn't get abroad for our holiday as usual,we couldn't afford this year.
[ترجمه ترگمان]ما طبق معمول برای تعطیلات به خارج نرفتیم، اما امسال نتونستیم خرید کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای تعطیلاتمان به طور معمول برای خارج از کشور سفر نکرده ایم، ما امسال نمی توانیم هزینه آن را بپردازیم
[ترجمه گوگل]ما برای تعطیلاتمان به طور معمول برای خارج از کشور سفر نکرده ایم، ما امسال نمی توانیم هزینه آن را بپردازیم
6. I said I would write to you, but as usual I never got around to it.
[ترجمه ترگمان]گفتم برایت نامه می نویسم، اما طبق معمول هیچ وقت به آن نزدیک نشدم
[ترجمه گوگل]من گفتم به شما می گویم، اما به طور معمول هرگز به آن نرسیده ام
[ترجمه گوگل]من گفتم به شما می گویم، اما به طور معمول هرگز به آن نرسیده ام
7. I just opened the drawer as usual and the handle came away in my hand.
[ترجمه ترگمان]مثل همیشه کشو را باز کردم و دستگیره در دستم افتاد
[ترجمه گوگل]من فقط کشو را به طور معمول باز کردم و دسته در دستم گرفت
[ترجمه گوگل]من فقط کشو را به طور معمول باز کردم و دسته در دستم گرفت
8. As usual, the lion's share of the budget is for defence.
[ترجمه ترگمان]طبق معمول، سهم شیر از بودجه برای دفاع است
[ترجمه گوگل]به طور معمول، سهم شیر از بودجه برای دفاع است
[ترجمه گوگل]به طور معمول، سهم شیر از بودجه برای دفاع است
9. Despite her problems, she carried on working as usual.
[ترجمه ترگمان]با وجود مشکلات او، او مثل همیشه کار می کرد
[ترجمه گوگل]با وجود مشکلاتش، او به طور معمول کار می کرد
[ترجمه گوگل]با وجود مشکلاتش، او به طور معمول کار می کرد
10. My grandmother, as usual, lamented the decline in moral standards in today's society.
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگم طبق معمول از کاهش استانداردهای اخلاقی در جامعه امروز شکایت داشت
[ترجمه گوگل]مادر بزرگ من، به طور معمول، از کاهش استانداردهای اخلاقی در جامعه امروز انتقاد می کند
[ترجمه گوگل]مادر بزرگ من، به طور معمول، از کاهش استانداردهای اخلاقی در جامعه امروز انتقاد می کند
11. Despite last night's scare, it was business as usual in the White House today.
[ترجمه ترگمان]با وجود ترس دیشب، امروز مثل همیشه در کاخ سفید کار می کرد
[ترجمه گوگل]علی رغم ترساندن شب گذشته، امروز در کاخ سفید کار ساده ای بود
[ترجمه گوگل]علی رغم ترساندن شب گذشته، امروز در کاخ سفید کار ساده ای بود
12. She ate twice as much as usual .
[ترجمه ترگمان]او مثل همیشه دو برابر خورد
[ترجمه گوگل]او دو بار به اندازه معمول خوردند
[ترجمه گوگل]او دو بار به اندازه معمول خوردند
13. She was getting breakfast as usual.
[ترجمه ترگمان]مثل همیشه مشغول خوردن صبحانه بود
[ترجمه گوگل]او صبحانه به طور معمول صبحانه خورد
[ترجمه گوگل]او صبحانه به طور معمول صبحانه خورد
14. The front pages are, as usual, a mixture of domestic and foreign news.
[ترجمه ترگمان]صفحات اول مثل همیشه مخلوطی از اخبار داخلی و خارجی هستند
[ترجمه گوگل]صفحات اول، به طور معمول، ترکیبی از اخبار داخلی و خارجی است
[ترجمه گوگل]صفحات اول، به طور معمول، ترکیبی از اخبار داخلی و خارجی است
پیشنهاد کاربران
به روال گذشته ، کما فی السابق
به ترتیب معمول
in a way that often happens and is expected
به طور معمول
مثل همیشه
As is the general case, as is typical
طبق معمول
طبق معمول ، مثل همیشه
کلمات دیگر: