کلمه جو
صفحه اصلی

long haul


دور، دور برد

انگلیسی به فارسی

دور، دور برد


راه طولانی، دور


انگلیسی به انگلیسی

• extended period of time; considerable distance

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دوربرد، دور

مترادف و متضاد

long period of time


Synonyms: hard labor, hard way, hard work, interminability, labor, long distance, long wait, uphill work


جملات نمونه

1. It was a long haul doing the degree part - time, but it was worth it.
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی بود که این کار را انجام می داد، اما ارزشش را داشت
[ترجمه گوگل]این یک مسیر طولانی بود که درجه تحصیلی را زمان بند می کرد، اما ارزشش را داشت

2. It's going to be a long haul till you're fit again .
[ترجمه ترگمان]خیلی طول می کشد تا دوباره به اندازه کافی جا پیدا کنی
[ترجمه گوگل]این یک حرکت طولانی است تا شما مجددا مناسب باشید

3. It's been a long haul but at last this dictionary is published.
[ترجمه ترگمان]این یک محموله بلند مدت بوده اما سرانجام این فرهنگ لغت منتشر شده است
[ترجمه گوگل]این یک مسیر طولانی است اما در نهایت این فرهنگ لغت منتشر شده است

4. Revitalising the Romanian economy will be a long haul.
[ترجمه ترگمان]احیای اقتصاد رومانی یک محموله بلند مدت خواهد بود
[ترجمه گوگل]احیای اقتصاد رومانی یک مسیر طولانی خواهد بود

5. That would be a long haul.
[ترجمه ترگمان] خیلی طول میکشه
[ترجمه گوگل]این یک مسیر طولانی است

6. Over the long haul, how you see others may be even more important in helping your dreams come true.
[ترجمه ترگمان]در مسافت های طولانی، شما چطور می بینید دیگران در کمک به تحقق رویاهای شما از اهمیت بیشتری برخوردار هستند
[ترجمه گوگل]در طول مسیر، چگونگی دیدن دیگران ممکن است در کمک به رویاهای خود حقیقت داشته باشد

7. It sounds like hell over the long haul.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد خیلی طول کشیده باشه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که جهنم در طول مسیر طولانی است

8. It is a long haul for schools.
[ترجمه ترگمان]این یک حرکت طولانی برای مدارس است
[ترجمه گوگل]این مدارس طولانی است

9. In the long haul, Rex wanted what we all want, a measure of financial security.
[ترجمه ترگمان]در مسافت های طولانی، رکس چیزی را می خواست که ما می خواهیم، یک معیار امنیت مالی
[ترجمه گوگل]در مسیر طولانی، رکس خواست چیزی را که همه ما می خواستیم، اندازه گیری امنیت مالی

10. But over the long haul, by staying put, we have kept our investors invested in good stocks. . . .
[ترجمه ترگمان]اما در طول مسافت های طولانی، ما سرمایه گذاران خود را در سهام خوب نگه داشته ایم
[ترجمه گوگل]اما با گذشت زمان، ما سرمایه گذاران خود را در سهام خوبی ذخیره کردیم

11. The long haul up to Blakey Rigg was actually quite entertaining.
[ترجمه ترگمان]این مسافت طولانی تا Blakey ریگ عملا سرگرم کننده بود
[ترجمه گوگل]طول عمر تا Blakey Rigg واقعا سرگرم کننده بود

12. It had been a long haul.
[ترجمه ترگمان]خیلی طول کشیده بود
[ترجمه گوگل]این یک مسیر طولانی بوده است

13. Over the long haul, dividend income has averaged between 4 per cent and 6 per cent.
[ترجمه ترگمان]در طول مدت طولانی، درآمد سود سهام به طور متوسط بین ۴ تا ۶ درصد بوده است
[ترجمه گوگل]درآمد سود تقسیم شده بین 4 تا 6 درصد است

14. It was a long haul across the highland roads to the nearest airport and railhead at Inverness.
[ترجمه ترگمان]این مسافت طولانی در جاده های کوهستانی به نزدیک ترین فرودگاه و خطوط راه آهن در اینورنس بود
[ترجمه گوگل]این مسیر طولانی در سراسر جاده های سرزمین اصلی به نزدیکترین فرودگاه و راه آهن در Inverness بود

پیشنهاد کاربران

a long distance

حمل و بردن بار یا مسافر به مقصدهای درو

long haul flight
پرواز بلند مدت

زمان بر

یک کار سخت که زمان و انرژی زیادی برای انجام شدن میبره

1 - مسافت طولانی
travelling a long distance
2 - زمان طولانی
a period of years, rather than days, weeks, or months

۱. a period of years, rather than days, weeks, or months
دوره ی چند ساله به جای چند روز، چند هفته یا چند ماه
مثال: I want to invest my money for the long haul, not just to get rich quick

۲. travelling a long distance
مسافت طولانی را سفر کردن
مثال: long - haul truck drivers

منبع: https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/long - haul

طولانی مدت

مسافرت طولانی


کلمات دیگر: