کلمه جو
صفحه اصلی

go round


ورزش : مسابقه دوره اى گاوسوارى

انگلیسی به فارسی

کافی بودن


گردیدن


سر زدن


مترادف و متضاد

Be or have enough of something


Circulate


Visit


پیشنهاد کاربران

تعارف خوراکی به دیگران از طریق دور گرفتن

دیدار کردن کسی ، رفتن به مکان نزدیک

چیزی:کافی بودن
مکان: سر زدن

حول چیزی گشتن
دور چیزی چرخیدن
مترادف با circulate
مترادف با visit
و حتی به معنی �پخش شدن�
There's a handout going round

چرخاندن

پیچیدن مثل خبری پیچید

همه گیرشدن، حالا چه بیماری، خبر، شایعه یا . . .

چرخیدن ، دور زند


کلمات دیگر: