کلمه جو
صفحه اصلی

advertising campaign

انگلیسی به فارسی

کمپین تبلیغاتی


انگلیسی به انگلیسی

• public promotion (i.e. of a product to be sold, of a political candidate, etc.)

جملات نمونه

1. The Government has launched an advertising campaign to encourage people to vote.
[ترجمه ترگمان]دولت تبلیغات تبلیغاتی برای تشویق مردم به رای دادن آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]دولت کمپین تبلیغاتی را برای تشویق مردم برای رای دادن راه اندازی کرده است

2. Several leading creatives are involved in the advertising campaign.
[ترجمه ترگمان]چندین شرکت پیشتاز در تبلیغات تبلیغاتی شرکت دارند
[ترجمه گوگل]چندین تبلیغ پیشرو در کمپین تبلیغاتی شرکت می کنند

3. The recent advertising campaign has had a marked effect on sales.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات اخیر تبلیغاتی تاثیر قابل توجهی بر فروش داشته است
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی اخیر اثر قابل توجهی بر فروش داشته است

4. The advertising campaign will be supported by a PR and below-the-line promotion.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات انتخاباتی توسط یک کمپین روابط عمومی و زیر خط مقدم پشتیبانی خواهد شد
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی توسط ارتقاء PR و زیر خط حمایت خواهد شد

5. In any advertising campaign, you must accent the areas where your product is better than the competition.
[ترجمه ترگمان]در هر فعالیت تبلیغاتی، شما باید مناطقی را که محصول شما بهتر از رقیب تان است را تلفظ کنید
[ترجمه گوگل]در هر کمپین تبلیغاتی، باید مواردی را که محصول شما بهتر از رقابت است، تذکر دهید

6. The government will phase out an advertising campaign.
[ترجمه ترگمان]دولت یک کمپین تبلیغاتی را آغاز خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دولت کمپین تبلیغاتی را به مرحله اجرا در خواهد آورد

7. The advertising campaign proved very profitable.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی بسیار سودآور شد
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی بسیار سودآور بود

8. The advertising campaign packs quite a punch.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی یک مشت است
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی کاملا پانچ است

9. The advertising campaign will try to hammer home the message that excessive drinking is a health risk.
[ترجمه ترگمان]کمپین تبلیغاتی تلاش خواهد کرد تا این پیام را به خانه برساند که نوشیدن بیش از حد در معرض خطر سلامتی است
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی سعی خواهد کرد که پیامی را که به دلیل نوشیدن بیش از حد مواد معدنی در معرض خطر سلامتی است، به خانه بکشد

10. The advertising campaign reached a crescendo just before Christmas.
[ترجمه ترگمان]کمپین تبلیغاتی درست قبل از کریسمس به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی درست قبل از کریسمس به crescendo رسید

11. The bank launched an advertising campaign to lure back its traditional customers.
[ترجمه ترگمان]این بانک تبلیغات تبلیغاتی برای بازگرداندن مشتریان سنتی خود آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]این بانک یک کمپین تبلیغاتی را برای جلب مشتریان سنتی خود راه اندازی کرد

12. The company has committed funds to an advertising campaign.
[ترجمه ترگمان]این شرکت بودجه خود را به یک کمپین تبلیغاتی اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]این شرکت مبلغی را به یک کمپین تبلیغاتی اختصاص داده است

13. The advertising campaign should bring more people into the bookshops.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی باید افراد بیشتری را به bookshops وارد کند
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی باید افراد بیشتری را در کتابفروشیها بیاورد

14. We launch a big advertising campaign to promote our new toothpaste.
[ترجمه ترگمان]ما یک کمپین تبلیغاتی بزرگ برای تبلیغ خمیر دندان جدید خود راه اندازی کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک کمپین تبلیغاتی بزرگ برای ترویج خمیر دندان جدیدمان راه اندازی می کنیم

15. The advertising campaign is aimed principally at women.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی عمدتا زنان را هدف قرار می دهد
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی عمدتا به زنان اهدا می شود

پیشنهاد کاربران

مجموعه ای از فعالیت های تبلیغاتی در جهت تبلیغ یک محصول یا هدف

گروه تبلیغی


کارزار تبلیغاتی
کمپین تبلیغاتی

advertising campaign ( بازاریابی )
واژه مصوب: پویش تبلیغاتی
تعریف: مجموعة فعالیت های تبلیغاتی برنامه ریزی شده و هدفمند برای دستیابی به یک هدف ارتباطی خاص


کلمات دیگر: