1.
در فراق وطن
2. i was homesick for my mother's cooking
دلم برای آشپزی مادرم تنگ شده بود.
3. she has become homesick because she has no roots here
چون در اینجا کس و کار ندارد دلش تنگ شده است.
4. they soon became homesick and homesickness affected them mentally
دیری نگذشت که دلتنگ میهن شدند و غربت زدگی آنان را از نظر روانی تحت تاثیر قرار داد.
5. Seeing other families together made him terribly homesick.
[ترجمه نوشین] دیدن جمع خانوادگی دیگران اون رو به شدت دلتنگ کرد.
[ترجمه ترگمان]دیدن خانواده های دیگر او را به شدت دل تنگ کرد
[ترجمه گوگل]دیدن خانواده های دیگر او را به شدت غمگین ساخته است
6. She'sfeeling a little homesick.
[ترجمه Aj] او یه کم احساس دلتنگی می کند.
[ترجمه ترگمان]دلش برای خانه تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]او احساس غم و اندوه کمی دارد
7. He left his job largely because he was homesick.
[ترجمه ترگمان]او شغلش را عمدتا به این دلیل ترک کرد که احساس غربت می کرد
[ترجمه گوگل]او کار خود را عمدتا به دلیل غرق شدن او را ترک کرد
8. It makes me homesick to look at it.
[ترجمه ترگمان]دلم برای آن تنگ شده بود که به آن نگاه کنم
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که من به دنبال آن بگردم
9. One is home all the time, but feeling homesick.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها همیشه در خانه است، اما دلش تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]یکی از خانه ها تمام وقت است اما احساس غربت می کند
10. He was homesick for Italy.
[ترجمه ترگمان]دلش برای ایتالیا تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]او برای ایتالیا ازدحام داشت
11. The unhappy ones who were homesick for their mothers.
[ترجمه ترگمان]The که دلش برای مادرشان تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]کسانی که ناراضی بودند که برای مادرانشان ازدحام داشتند
12. In Sheffield he was homesick and missed his girl friend.
[ترجمه ترگمان]در شفیلد دلش برای دوست دخترش تنگ شده بود و دلش برای دوست دخترش تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]در شفیلد او ازدواج کرده و دوست دخترش را از دست داد
13. I am so homesick I can hardly bear it.
[ترجمه ترگمان]دلم برای آن تنگ شده بود که به سختی می توانستم آن را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من خیلی غمگین هستم و می توانم آن را تحمل کنم
14. She had been homesick for this city, and the years of marriage to Nahum slipped away.
[ترجمه ترگمان]دلش برای این شهر تنگ شده بود و سال ها ازدواج با Nahum از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]او برای این شهر ازدحام کرده بود و سالهای ازدواج با نوموم از بین رفت
15. I am homesick for your spirit.
[ترجمه ترگمان]دلم برای روح تو تنگ شده
[ترجمه گوگل]من روحت را دوست دارم