کلمه جو
صفحه اصلی

turn in


1- وارد شدن، داخل شدن 2- تحویل دادن، سپردن، دادن 3- پس دادن، اعاده کردن 4- تا کردن، دولا کردن، تو گذاشتن 5- (عامیانه) به بستر رفتن

انگلیسی به فارسی

دادن، سپردن


تحویل دادن


به بستر رفتن


روشن کن


انگلیسی به انگلیسی

• make a turn into; go to bed; submit; deliver a criminal to the police

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to return something to an official person.

- Turn in your test to the teacher when you are done.
[ترجمه میدیا] امتحان خودتون رو وقتی تموم شد تحویل معلم بدید
[ترجمه ترگمان] زمانی که این کار را انجام دادید، تست خود را به معلم بدهید
[ترجمه گوگل] وقتی که انجام می شود، آزمون خود را به معلم تبدیل کنید

مترادف و متضاد

go to bed


Synonyms: bed, catch some z’s, flop, go to sleep, hit the hay, hit the sack, lie down, nap, pile in, rest, retire, roll in


Antonyms: awaken, get up, wake


Submit something; to give


Relinquish; give up; to tell on someone to the authorities


جملات نمونه

1. I'm going to turn in my nightshift.
[ترجمه میدیا] من میرم شیفت شب رو تحویل بدم
[ترجمه ترگمان]می خواهم به nightshift برگردم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم چرخش شبانه خود را تغییر دهم

2. Would you like some tea before you turn in?
[ترجمه ترگمان]قبل از این که برگردید، چای میل دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا قبل از ورود به چای، چای را دوست دارید؟

3. Finally turn in the passing of time is not only just.
[ترجمه ترگمان]بالاخره نوبت گذشت زمان نه فقط
[ترجمه گوگل]در نهایت در زمان گذر زمان فقط به تنها نیست

4. I heard the key turn in the front door and I was out of bed like a shot.
[ترجمه ترگمان]صدای قفل در جلویی را شنیدم و مثل یک گلوله از تخت بیرون رفتم
[ترجمه گوگل]من شلوغی کلید در ورودی درب را شنیدم و من از یک تخت بیرون رفتم

5. Turn in your homework, please.
[ترجمه بهار] لطفا تکالیف خود را تحویل دهید
[ترجمه ترگمان] homework رو روشن کن، لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا مشاعره خود را روشن کنید

6. Now we wait for them to turn in their essays.
[ترجمه ترگمان] حالا صبر می کنیم تا اونا مقاله هاشون رو تبدیل کنن
[ترجمه گوگل]حالا ما منتظریم تا آنها مقاله خود را روشن کنند

7. I usually turn in at about midnight.
[ترجمه مائده] من معمولا حدود نیمه شب به خواب میروم
[ترجمه ترگمان]من معمولا نصف شب میام خونه
[ترجمه گوگل]من معمولا در نیمه شب به نوبت میروم

8. It's late-I think I'll turn in.
[ترجمه هانیه] دیر وقته، فک کنم برم بخوابم
[ترجمه ترگمان]دیر است - فکر کنم برگردم
[ترجمه گوگل]دیر است- من فکر می کنم که وارد این کار خواهم شد

9. Cut the pastry into a square and turn in the corners.
[ترجمه ترگمان]شیرینی را به یک مربع تقسیم کن و از گوشه و کنار برو
[ترجمه گوگل]شیرینی را به یک مربع بریزید و گوشه ها را عوض کنید

10. I might today hesitate to turn in a burglar.
[ترجمه ترگمان] ممکنه امروز برای تبدیل شدن به دزدی تردید کنم
[ترجمه گوگل]امروز ممکن است که من مجبور به زدن یک سرقت باشم

11. The market showed an upward turn in August.
[ترجمه ترگمان]بازار رو به افزایش در ماه اوت را نشان داد
[ترجمه گوگل]بازار در ماه اوت به نوبه خود به سمت بالا حرکت کرد

12. James is so mercenary that he'd turn in his own mother for the reward money.
[ترجمه ترگمان]جیمز آنقدر اجیر شده بود که به خاطر پول جایزه، مادرش را تبدیل به پول کرده بود
[ترجمه گوگل]جیمز خیلی مزدور است که می خواهد برای پول پاداش خود مادر خود را تبدیل کند

13. The teacher demands that students should turn in their test papers within two hours.
[ترجمه ترگمان]معلم می گوید که دانش آموزان باید ظرف دو ساعت به کاغذهای آزمایشی خود مراجعه کنند
[ترجمه گوگل]معلم می خواهد دانشجویان را در دو ساعت در آزمون های خود قرار دهد

14. I went back to the station-house to turn in my badge and gun.
[ترجمه ترگمان]به خانه باز گشتم تا نشان و اسلحه ام را روشن کنم
[ترجمه گوگل]من به خانه ایستگاه برگشتم و علامت و اسلحه ام را باز کردم

15. My father would turn in his grave if he knew.
[ترجمه ترگمان]پدرم اگر بداند به گور خواهد رفت
[ترجمه گوگل]پدرم، اگر می داند، در قبر خود قرار می گیرد

پیشنهاد کاربران

در شب به خواب رفتن


خوابیدن

لو دادن
تحویل دادن
to surrender, deliver, or give information about someone or oneself to the authorities, typically the police
in this usage, a name, noun, or pronoun can be used between turn and in -

Turn in = submit, hand in

go to bed at night

به رختخواب رفتن

به بستر رفتن
به تختخواب رفتن برای خواب

Go to bed at night
معنی: در شب به رخت خواب رفتن

۱ - خوابیدن he turned in early
۲ - تحویل دادن، deliver, hand over
I just turned in my last assignment for world history.

رفتین برای خوابیدن

ارسال شدن

تحویل دادن ( مجرم، برگه ، سند ، مسئولیت )


تحویل تکلیف هم میشه

معنی:عملکرد مطلوبی داشتن ، تحویل دادن

Definition = تحویل دادن چیزی به شخص مقتدر/نمره خاصی یا عملکردی با کیفیت مشخص را ارائه یا به دست آورید.

examples:
1 - "no questions were asked of people who turned in the guns"
"هیچ سوالی از افرادی که اسلحه را تحویل داده اند پرسیده نشده است"
2 - "he has turned in some useful performances for the under - 21 side"
"او برخی از عملکردهای مفید را برای تیم زیر 21 سال بدست آورده است"


turn someone in
کسی را لو دادن


کلمات دیگر: