(ریاضی - فیزیک) سودار، جهت دار، موجه، هدایت شده، راستادار، راستادار directed distance فاصله ی سودار
directed
(ریاضی - فیزیک) سودار، جهت دار، موجه، هدایت شده، راستادار، راستادار directed distance فاصله ی سودار
انگلیسی به فارسی
(ریاضی - فیزیک) سودار، جهتدار، موجه، هدایتشده، راستادار
انگلیسی به انگلیسی
• aimed, pointed, guided
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] سو دار، جهت دار، توجیه شده، هدایت شده
مترادف و متضاد
supervised
Synonyms: controlled, conducted, sponsored, assisted, counseled, guided, managed, organized, orderly, purposeful, focused, aimed
Antonyms: wandering, misdirected, vagrant
جملات نمونه
1. directed distance
فاصله ی سودار
2. he directed his remarks to foreign reporters
او اظهارات خود را متوجه خبرنگاران خارجی کرد.
3. i directed them to prepare for departure
به آنها دستور دادم برای رفتن آماده شوند.
4. she directed the telescope toward a distant star
او تلسکوپ را به طرف ستاره ی دوردستی چرخاند.
5. he has directed many plays
او نمایش های فراوانی را کارگردانی کرده است.
6. the janitor directed me to the minister's office
مستخدم مرا به دفتر وزیر راهنمایی کرد.
7. all eyes were directed toward me
همه ی چشم ها متوجه من شدند.
8. the letter was directed to me
نامه به من نوشته شده بود.
9. x rays which are directed through a portion of the body
اشعه ی مجهول که به یک بخش بدن هدایت می شود
10. Signs directed traffic to a detour.
[ترجمه ترگمان]علائم، ترافیک را به سمت مسیر انحرافی هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]علائم ترافیکی را به مسیری متصل می کند
[ترجمه گوگل]علائم ترافیکی را به مسیری متصل می کند
11. He directed his remarks to the secretary.
[ترجمه ترگمان]او سخنان خود را به منشی خطاب کرد
[ترجمه گوگل]او سخنان خود را به منشی هدایت کرد
[ترجمه گوگل]او سخنان خود را به منشی هدایت کرد
12. We directed our steps towards home.
[ترجمه ترگمان]به سوی خانه روان شدیم
[ترجمه گوگل]ما گام های ما را به سمت خانه هدایت کردیم
[ترجمه گوگل]ما گام های ما را به سمت خانه هدایت کردیم
13. She directed the question at no one in particular.
[ترجمه ترگمان]او به طور خاص به این سوال توجه داشت
[ترجمه گوگل]او این سوال را به هیچکس اختصاص نداد
[ترجمه گوگل]او این سوال را به هیچکس اختصاص نداد
14. Costner produced and directed the film.
[ترجمه ترگمان]کوین کاستنر در حال تولید فیلم است
[ترجمه گوگل]کستنر فیلم را تولید و کارگردانی کرد
[ترجمه گوگل]کستنر فیلم را تولید و کارگردانی کرد
15. I directed the extinguisher at the fire without effect.
[ترجمه ترگمان]کپسول آتش نشانی را بدون هیچ افکت در آتش روشن کردم
[ترجمه گوگل]من آتش خاموش را بدون آتش اجرا کردم
[ترجمه گوگل]من آتش خاموش را بدون آتش اجرا کردم
16. My next remarks are directed to the boys and girls of this school.
[ترجمه ترگمان]اظهارات بعدی من به پسران و دختران این مدرسه معطوف شده است
[ترجمه گوگل]اظهارات بعدی من به پسران و دختران این مدرسه هدایت می شود
[ترجمه گوگل]اظهارات بعدی من به پسران و دختران این مدرسه هدایت می شود
directed distance
فاصلهی سودار
پیشنهاد کاربران
ساخته شده ( برای فیلم )
مقدر، مثلا مشیت مقدر الهی
کارگردانی کردن
کارگردانی شده
جهت دار
سوق یافتن
محور
اینجا معنی معلم محور میده! ( teacher - directed )
اینجا معنی معلم محور میده! ( teacher - directed )
هدایت
معنی تربیت هم میده
به عنوان استاد راهنما فعالیت داشتن
رهنمون شده
کلمات دیگر: