کلمه جو
صفحه اصلی

attested


(verb transitive) گواهی دادن (با to )، شهادت دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضا کردن

انگلیسی به فارسی

تایید شده است، گواهی دادن، شهادت دادن، سوگند یاد کردن، تصدیق امضاء کردن


انگلیسی به انگلیسی

• confirmed; verified, proven

جملات نمونه

1. his signature has been attested by a notary
امضای او توسط محضر تصدیق شده است.

2. His handling of the crisis attested to his strength of character.
[ترجمه ترگمان]طرز برخورد او با بحران حاکی از قدرت شخصیت او بود
[ترجمه گوگل]دست زدن به او از بحران، نشان دهنده قدرت شخصیت اوست

3. The handwriting expert attested to the genuineness of the signature.
[ترجمه ترگمان]خطی که به سادگی آن را تصدیق می کرد به سادگی آن را تصدیق می کرد
[ترجمه گوگل]کارشناس دست خط به حقیقت امضای تایید شده است

4. Her outstanding abilities were attested by her rapid promotion.
[ترجمه ترگمان]او از ترفیع سریع او مطلع شده بود
[ترجمه گوگل]توانایی های برجسته اش با ارتقاء سریع او تایید شد

5. The man's ability was attested by his rapid promotion.
[ترجمه ترگمان]این مرد به وسیله ترفیع سریع او شهادت داده شد
[ترجمه گوگل]توانایی مرد توسط ارتقاء سریع او تایید شد

6. Luxurious furnishings attested to the wealth of the owner.
[ترجمه ترگمان]مبل و اثاثیه به ثروت صاحب آن گواهی می دهد
[ترجمه گوگل]مبلمان لوکس نشان دهنده ثروت مالک است

7. Witnesses attested his account.
[ترجمه ترگمان]شهود او را شهادت دادند
[ترجمه گوگل]شاهدان اعتبار خود را تأیید کردند

8. As attested by the gleaming brass plaque beside the door.
[ترجمه ترگمان]همان طور که آن پلاک برنجی براق کنار در دیده می شد
[ترجمه گوگل]همانطور که توسط پلاک برنجی درخشان در کنار درب تایید شده است

9. A late application because of illness must be attested by one of these people.
[ترجمه ترگمان]یک درخواست دیرهنگام به دلیل بیماری باید توسط یکی از این افراد تایید شود
[ترجمه گوگل]یک درخواست دیرهنگام به دلیل بیماری باید توسط یکی از این افراد تایید شود

10. In credit transfer, the previous experience is always attested by an award or certificate from an awarding body.
[ترجمه ترگمان]در انتقال اعتبار، تجربه قبلی همیشه توسط یک جایزه یا گواهی نامه از یک هیات اعطای جایزه، گواهی داده می شود
[ترجمه گوگل]در انتقال اعتبار، تجربه قبلی همیشه توسط یک جایزه یا گواهینامه از یک بدن متعهد تایید شده است

11. Agriculture is attested in the words for cereals, the sickle, quern, pottery and the plough.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی از کلمات غله، داس، quern، کوزه و خیش به دست آمده است
[ترجمه گوگل]کشاورزی به معنای غلات، گندم، قارچ، سفال و شخم کشاورزی است

12. This is the position attested in many texts, both classical and post-classical.
[ترجمه ترگمان]این همان موضعی است که در بسیاری از متون، هم کلاسیک و هم به سبک کلاسیک تایید شده است
[ترجمه گوگل]این موقعیت در بسیاری از متون، کلاسیک و پسا کلاسیک تایید شده است

13. Thus the importance of the whale oil is attested to.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، اهمیت روغن وال را تصدیق می کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین اهمیت روغن نهنگ به اثبات رسیده است

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. Young graduates attested to the value of the program.
[ترجمه ترگمان]فارغ التحصیلان جوان از ارزش این برنامه خبر دارند
[ترجمه گوگل]فارغ التحصیلان جوان ارزش برنامه را تایید می کنند

پیشنهاد کاربران

تصدیق شده، گواهی شده

تایید شده
اثبات شده


کلمات دیگر: