کلمه جو
صفحه اصلی

look around

انگلیسی به فارسی

تفتیش کردن (جایی)


نگاه کن


مترادف و متضاد

Inspect a building or area


Search a place


Turn one's head to see what is behind oneself


پیشنهاد کاربران

1 - نگاهی به اطراف انداختن، به دور و بر نگاه کردن، ( معمولا به خاطر اینکه ببینند چی به چیه؟ یا کنکاش کردن ) ، مثال: Can I look around your store میتونم یه نگاهی به دور و بر مغازه تون بندازم? 2 - بدنبال چیزی گشتن، چیزی را جستجو کردن مثال: He is looking around for a new car او بدنبال یک ماشین جدید میگردد.

گشت و گذار در اطراف جایی

جستجو کردن در اطراف

به دور و بر نگاه کردن

1. visit
2. به دنبال چیزی گشتن:
He is looking around for a new job

۲ معنی دارد :
گشت و گذار در اطراف
بدنبال چیزی گشتن

سر وگوش اب دادن

یه تابی خوردن!


کلمات دیگر: