مخفف: rehabilitation
rehab
مخفف: rehabilitation
انگلیسی به فارسی
مخفف: rehabilitation
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) rehabilitation.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rehabs, rehabbing, rehabbed
حالات: rehabs, rehabbing, rehabbed
• : تعریف: (informal) to rehabilitate.
• rehabilitation, restoration to good health or condition
جملات نمونه
1. She's just finished four months of rehab.
[ترجمه ترگمان]اون فقط ۴ ماه از بازپروری رو تموم کرده
[ترجمه گوگل]او فقط چهار ماه از توانبخشی به پایان رسید
[ترجمه گوگل]او فقط چهار ماه از توانبخشی به پایان رسید
2. I spent three months in rehab.
[ترجمه ترگمان]من سه ماه تو مرکز بازپروری بودم
[ترجمه گوگل]من سه ماه در توانبخشی گذراندم
[ترجمه گوگل]من سه ماه در توانبخشی گذراندم
3. And because the band went into a rehab center to iron out its differences, rumors spread about drug use.
[ترجمه ترگمان]و برای اینکه گروه به مرکز توان بخشی رفت تا اختلاف های خود را از بین ببرد، شایعات در مورد استفاده از مواد مخدر پخش شد
[ترجمه گوگل]و از آنجا که گروه به یک مرکز توانبخشی رفت تا اختلافات خود را از بین ببرد، شایعات درباره مصرف مواد مخدر منتشر شد
[ترجمه گوگل]و از آنجا که گروه به یک مرکز توانبخشی رفت تا اختلافات خود را از بین ببرد، شایعات درباره مصرف مواد مخدر منتشر شد
4. I spent seven months in rehab.
[ترجمه ترگمان]من هفت ماه تو مرکز بازپروری بودم
[ترجمه گوگل]من هفت ماه در توانبخشی گذراندم
[ترجمه گوگل]من هفت ماه در توانبخشی گذراندم
5. He later entered into a rehab program.
[ترجمه ترگمان] اون بعدا وارد یه برنامه بازپروری شد
[ترجمه گوگل]او بعدا به یک برنامه توانبخشی وارد شد
[ترجمه گوگل]او بعدا به یک برنامه توانبخشی وارد شد
6. Gerald Drug-induced, I hear-I believe she's actually in rehab as we speak.
[ترجمه ترگمان]جرالد با حرارت گفت: - فکر می کنم در واقع اون الان تو مرکز بازپروری است
[ترجمه گوگل]جرالد، منجر به مواد مخدر، می شنوم-من اعتقاد دارم که در حال صحبت کردن با او هستیم
[ترجمه گوگل]جرالد، منجر به مواد مخدر، می شنوم-من اعتقاد دارم که در حال صحبت کردن با او هستیم
7. Brett Favre places himself in a rehab center for repairs from the ravages of painkillers.
[ترجمه ترگمان]برت Favre خودش رو در مرکز بازپروری برای تعمیرات مسکن استفاده می کنه
[ترجمه گوگل]برت فوره خود را در یک مرکز توانبخشی برای تعمیرات از هدررفتی از دردسرها قرار می دهد
[ترجمه گوگل]برت فوره خود را در یک مرکز توانبخشی برای تعمیرات از هدررفتی از دردسرها قرار می دهد
8. In announcing Monday that he had entered rehab, Kasteler did not disclose the nature of his illness.
[ترجمه ترگمان]در اعلام دوشنبه که او وارد مرکز بازپروری شده است، Kasteler ماهیت بیماریش را فاش نکرد
[ترجمه گوگل]کاستلر در اعلام دوشنبه اعلام کرد که بیماری وی را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]کاستلر در اعلام دوشنبه اعلام کرد که بیماری وی را به خطر می اندازد
9. After the operation Owen will resume his rehab with the medical team at St James'Park.
[ترجمه ترگمان]بعد از عملیات اوون، مرکز توان بخشی خود را با تیم پزشکی سنت جیمز پارک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پس از عملیات، اوون با تیم پزشکی خود در سنت جیمز پارک بازسازی خود را آغاز خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پس از عملیات، اوون با تیم پزشکی خود در سنت جیمز پارک بازسازی خود را آغاز خواهد کرد
10. His commitment to rehab will be paid for by the government.
[ترجمه ترگمان]تعهد او به توان بخشی از سوی دولت پرداخت خواهد شد
[ترجمه گوگل]تعهد او به بازسازی به وسیله دولت پرداخت خواهد شد
[ترجمه گوگل]تعهد او به بازسازی به وسیله دولت پرداخت خواهد شد
11. My client has agreed to check herself into rehab immediately.
[ترجمه ترگمان]موکل من موافقت کرده که سریعا به مرکز ترک اعتیاد بره
[ترجمه گوگل]مشتری من قبول کرده است که بلافاصله خود را به مراکز درمانی باز گرداند
[ترجمه گوگل]مشتری من قبول کرده است که بلافاصله خود را به مراکز درمانی باز گرداند
12. He has a long stretch of rehab coming up.
[ترجمه ترگمان]اون یه دوره طولانی از بازپروری داره
[ترجمه گوگل]او تا به حال دراز مدت از بازسازی آمده است
[ترجمه گوگل]او تا به حال دراز مدت از بازسازی آمده است
13. Cardiac rehab programs may be offered in hospitals and other community facilities.
[ترجمه ترگمان]برنامه های بازتوانی زودهنگام ممکن است در بیمارستان ها و سایر تاسیسات اجتماعی ارائه شود
[ترجمه گوگل]برنامه های توانبخشی قلبی ممکن است در بیمارستان ها و سایر امکانات اجتماعی ارائه شود
[ترجمه گوگل]برنامه های توانبخشی قلبی ممکن است در بیمارستان ها و سایر امکانات اجتماعی ارائه شود
14. Rehab as been tough, but I am feeling better.
[ترجمه ترگمان]بازپروری خیلی سخته اما من احساس بهتری دارم
[ترجمه گوگل]Rehab به عنوان سخت است، اما من احساس می کنم بهتر است
[ترجمه گوگل]Rehab به عنوان سخت است، اما من احساس می کنم بهتر است
پیشنهاد کاربران
بازپروری
the action or process of rehabilitating : rehabilitation especially : a program for rehabilitating especially drug or alcohol abusers
منبع : https://www. merriam - webster. com/dictionary/rehab
منبع : https://www. merriam - webster. com/dictionary/rehab
بازپروری، ترک اعتیاد
دوره ترک اعتیاد به الکل و یادمواد مخدر
توانبخشی - بازپروری - ترک اعتیاد
دوره تمرین سبک برای ورزشکار بعد از مصدومیت یا بعد از جراحی. به دست آوردن آهسته قدرت سابق.
کلمات دیگر: