کلمه جو
صفحه اصلی

attuned


(verb transitive) هم اهنگ کردن، هم کوک کردن، (مج) وفق دادن، مناسبت، موافق

انگلیسی به فارسی

تنظیم شده، وفق دادن، هم اهنگ کردن، هم کوک کردن


انگلیسی به انگلیسی

• adjusted to blend harmoniously, assonant, blended; coordinated
if you are attuned to something, you can understand and appreciate it.
if your ears are attuned to a sound, you can hear it and recognize it quickly.

جملات نمونه

1. to be attuned to
آشنا بودن به،هماهنگ بودن با،درک کردن و لذت بردن

2. old methods not attuned to the times
روش های کهنه ای که با زمان هماهنگی نداشتند

3. His ears are attuned to the noise of a big city.
[ترجمه ترگمان]گوش هایش با سرو صدای یک شهر بزرگ هماهنگ است
[ترجمه گوگل]گوش او با سر و صدا یک شهر بزرگ سازگار است

4. He seemed unusually attuned to people's feelings.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به احساسات مردم عادت می کند
[ترجمه گوگل]او به طرز غیرعادی به احساسات مردم پیوست

5. A good nurse has to be attuned to the needs of his or her patients.
[ترجمه iahmadrezam] یک پرستار خوب باید با نیاز های بیمار های زن و مردش آشنا باشه.
[ترجمه ترگمان]یک پرستار خوب باید با نیازهای بیماران خود هماهنگ باشد
[ترجمه گوگل]یک پرستار خوب باید با نیازهای بیماران خود سازگار باشد

6. an industry that is not attuned to the demands of the market.
[ترجمه ترگمان]صنعتی که با خواسته های بازار هماهنگ نیست
[ترجمه گوگل]یک صنعت که با خواسته های بازار سازگار نیست

7. Her ears are sharply attuned to her baby's cry.
[ترجمه ترگمان]گوش هایش را تیز کرده بود که گریه بچه را در بیاورد
[ترجمه گوگل]گوش او به شدت به گریه کودک خود سازگار است

8. We are attuned to new ways of thinking.
[ترجمه ترگمان]ما با روش های جدید تفکر هماهنگ هستیم
[ترجمه گوگل]ما با روشهای جدید تفکر سازگار هستیم

9. We/Our ears are becoming attuned to the noise of the new factory nearby.
[ترجمه ترگمان]ما \/ گوش هایمان در حال هماهنگ شدن با صدای یک کارخانه جدید در نزدیکی آن هستیم
[ترجمه گوگل]ما / گوش ما در حال تبدیل شدن به نویز کارخانه جدید در نزدیکی است

10. British companies still aren't really attuned to the needs of the Japanese market.
[ترجمه ترگمان]شرکت های انگلیسی هنوز واقعا با نیازهای بازار ژاپن هماهنگ نیستند
[ترجمه گوگل]شرکت های بریتانیا هنوز به نیازهای بازار ژاپن وابسته نیستند

11. A mother's ears are attuned to even the slightest variation in her baby's breathing.
[ترجمه ترگمان]گوش های یک مادر حتی کوچک ترین تغییر در تنفس کودک خود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]گوشهای مادران حتی کوچکترین تنوع در تنفس کودک خود را نیز در بر میگیرد

12. She wasn't yet attuned to her baby's needs.
[ترجمه ترگمان]او هنوز با نیازهای بچه اش آشنا نبود
[ترجمه گوگل]او هنوز به نیازهای کودکش وابسته نبود

13. But we try to be attuned to modern artifacts and what active players are doing, too.
[ترجمه ترگمان]اما ما سعی می کنیم با آثار مدرن و آنچه که بازیکنان فعال در حال انجام آن هستند، هماهنگ باشیم
[ترجمه گوگل]اما ما سعی می کنیم با مصنوعات مدرن هماهنگ شویم و بازیکنان فعال نیز همین کار را انجام دهند

14. Having become attuned to them, I now hear them everywhere, every day.
[ترجمه ترگمان]حالا که با آن ها آشنا شده ام، همه جا، هر روز آن ها را می شنوم
[ترجمه گوگل]در حالیکه به آنها وابسته شدم، هر روز آنها را در همه جا می شنوم

15. I became attuned to the high-toned squeaking of shrews, which appeared to be engaged in conflict.
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند جیغ مانندی که به نظر می رسید درگیر جنگ باشد، هماهنگ شدم
[ترجمه گوگل]من به شدت تنبیه سوزش shrews، که ظاهرا درگیر درگیری بود، متصل شد

پیشنهاد کاربران

تنظیم شده. وفق داده شده

توانایی شناخت راحت چیزی

able to recognize sth very easily; familiar with sth and able to deal with it in a sensitive way


کلمات دیگر: