کلمه جو
صفحه اصلی

undisguised


(adjective) اشکار، بی تلبیس

انگلیسی به فارسی

اشکار،بی تلبیس


بدون شک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of disguised.
مشابه: bare, barefaced

• not disguised, without a disguise, overt, unconcealed
undisguised feelings are shown openly, and are not hidden.

جملات نمونه

1. Frances beamed at her friend with undisguised admiration.
[ترجمه ترگمان]فرانسیس با تحسین و تحسین به دوستش لبخند زد و گفت:
[ترجمه گوگل]فرانسیس در آغوش دوستش با تحسین بی رحمانه اش زد

2. Hean looked down at Bauer in undisguised disgust.
[ترجمه ترگمان]Hean با تنفر آشکاری به باور نگاه کرد
[ترجمه گوگل]هان در بیور در انزجار بی نظیر نگاه کرد

3. She looked at him with undisguised contempt.
[ترجمه ترگمان]با تنفر آشکاری به او نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او با تحقیر وحشتناکی به او نگاه کرد

4. There was undisguised contempt in his voice.
[ترجمه ترگمان]هیچ تنفر آشکاری در صدایش وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در صدای او، تحقیر بی نظیری وجود داشت

5. By mid-season the hostility between the two was undisguised.
[ترجمه ترگمان]در اواسط فصل، دشمنی بین این دو علنی شد
[ترجمه گوگل]در اواسط فصل، خصومت میان این دو به دو صورت غیرقابل انکار بود

6. She looked at him with immediate and undisguised contempt.
[ترجمه ترگمان]زن با تنفر آشکاری به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با تحقیر فوری و غیرقابل انکار به او نگاه کرد

7. They look at each other, disappointment tinged with undisguised relief.
[ترجمه ترگمان]آن ها به هم نگاه می کنند و ناامیدی و ناامیدی آن ها را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها به یکدیگر نگاه می کنند، ناامیدی با تسکین ناخوشایند است

8. The undisguised face gleamed in the rain.
[ترجمه ترگمان]صورت بی undisguised در زیر باران برق می زد
[ترجمه گوگل]صورت ناپدید شده در باران غروب کرد

9. It is blatant, undisguised opportunism by management, showing preference for what can be done, rather than what should be done.
[ترجمه ترگمان]بدون آشکار بودن فرصت طلبی توسط مدیریت، نشان دادن اولویت برای آنچه که می تواند انجام شود، به جای آنچه که باید انجام شود
[ترجمه گوگل]این اپوزوسیون به طور انحصاری و غیرقابل توجیهی از سوی مدیریت است، و ترجیح دادن آنچه که می تواند انجام شود، به جای آن چه باید انجام شود

10. The bias of the work was undisguised.
[ترجمه ترگمان]تعصب کار آشکار بود
[ترجمه گوگل]تعصب کار از بین رفته بود

11. Throughout it all, there was an undisguised murmur of conversation in the church and Denis felt slightly sick.
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت زمزمه undisguised از گفتگو در کلیسا بود و دنی احساس کسالت می کرد
[ترجمه گوگل]در طول همه اینها، سر و صدای ناگفته صحبت کردن در کلیسا وجود داشت و دنیس احساس میکرد کمی مریض است

12. They regarded each other, in fact, with undisguised hostility and contempt.
[ترجمه ترگمان]در واقع یکدیگر را با خصومت و تحقیر می نگریستند
[ترجمه گوگل]آنها در واقع یکدیگر را با خصومت و تحقیر بی نظیر در نظر گرفتند

13. From the start of that campaign, I faced undisguised hostility because of my sex.
[ترجمه ترگمان]از آغاز این کمپین، به خاطر جنسیت خود با دشمنی آشکاری روبرو شدم
[ترجمه گوگل]از آغاز این مبارزه، با توجه به جنس من با دشمنی غیرقابل انکار مواجه شدم

14. The sentence is not unusual in the real undisguised.
[ترجمه ترگمان]این جمله در حقیقت آشکار نیست
[ترجمه گوگل]این جمله در واقعیت غیرقابل پیش بینی غیر معمول نیست

15. Her exultation being quite undisguised was singularly inoffensive.
[ترجمه ترگمان]exultation که کاملا آشکار بود کام لا علنی بود
[ترجمه گوگل]تقدیرش کاملا غیرقابل انکار بود، به طور انحصاری بی اهمیت بود

پیشنهاد کاربران

بدون پوشیدگی ، تغییر نیافته ، دستکاری نشده ، تغییر ظاهر نیافته، بدون استتار ، بدون تقلب ، وانمود نشده ، در پرده قرار داده نشده ، بدون پیرایه ، بی پرده عیان ، ظاهر و باطن یکی .


کلمات دیگر: