لوازم آرایشی، وسیله ارایش، فن ارايش و تزئين
cosmetics
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• agents used to beautify the face and body (as in creams, lipstick, etc.)
جملات نمونه
1. the application of cosmetics
بزک کردن
2. powder and rouge are cosmetics
پودر و سرخاب از لوازم آرایشی هستند.
پیشنهاد کاربران
لوازم آرایشی
Keele, pop star turned business tycoon, has launched a new range of cosmetics
کیله ؛ستاره محبوب مردم؛ غول/آدم پردرآمد این بیزنس شده و بیرون داده ( روانه بازار کرده ) طیف جدیدی از لوازم آرایشی رو
کیله ؛ستاره محبوب مردم؛ غول/آدم پردرآمد این بیزنس شده و بیرون داده ( روانه بازار کرده ) طیف جدیدی از لوازم آرایشی رو
به عنوان صفت: بی اهمیت، سطحی یا جزیی
they made a few cosmetic changes in the programme: آنها تغییرات جزیی در برنامه اعمال کردند.
they made a few cosmetic changes in the programme: آنها تغییرات جزیی در برنامه اعمال کردند.
لوازم ارایشی
اظهارات
کلمات دیگر: