در بشقاب خوردن، در ظرف ریختن
dish out
در بشقاب خوردن، در ظرف ریختن
انگلیسی به فارسی
غذای بیرون، در ظرف ریختن، در بشقاب خوردن
در بشقاب خوردن، در ظرف ریختن
انگلیسی به انگلیسی
• distribute in portions
مترادف و متضاد
distribute
Synonyms: allocate, deliver, dispense, dole out, fork over, furnish, give out, hand, hand out, hand over, inflict, ladle, mete out, present, produce, scoop, serve, serve up, spoon, supply, transfer, turn over
Antonyms: take
جملات نمونه
1. Paul still tends to dish out unwanted advice.
[ترجمه ترگمان]پاول همچنان توصیه می کند که توصیه های ناخواسته را رعایت کند
[ترجمه گوگل]پل هنوز تمایل دارد از توصیه های ناخواسته خسته شود
[ترجمه گوگل]پل هنوز تمایل دارد از توصیه های ناخواسته خسته شود
2. We'll probably dish out some leaflets there too.
[ترجمه ترگمان]شاید هم مقداری از این اوراق را هم تهیه کنیم
[ترجمه گوگل]ما احتمالا از بعضی از جزوات نیز استفاده خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما احتمالا از بعضی از جزوات نیز استفاده خواهیم کرد
3. They dish out clean towels on Monday.
[ترجمه m] آنها دوشنبه حوله های تمیز را توزیع خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]روز دوشنبه حوله ها را تمیز می کنند[ترجمه گوگل]آنها روز دوشنبه از حوله های خنثی استفاده می کنند
4. Linzi is well qualified to dish out advice.
[ترجمه m] لینزی بسیار شایسته ی این است که مشاوره بدهد
[ترجمه ترگمان]Linzi به خوبی صلاحیت رسیدگی به این توصیه را دارد[ترجمه گوگل]Linzi خوب واجد شرایط مشاوره است
5. Can you dish out the potatoes please?
[ترجمه m] آیا می توانید سیب زمینی را سرو کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا سیب زمینی رو درست کنی؟[ترجمه گوگل]آیا می توانید سیب زمینی را بپزید؟
6. He's very keen to dish out criticism.
[ترجمه m] او بسیار مشتاق است تا انتقاد کند
[ترجمه ترگمان]او بسیار مشتاق است که انتقاد کند[ترجمه گوگل]او بسیار مشتاق است که از نقد انتقاد کند
7. Wow, that vice president guy can sure dish out the guff!
[ترجمه ترگمان]واو، اون معاون رئیس جمهور می تونه حرف guff رو درست کنه
[ترجمه گوگل]وای، این معاون رئیس جمهور پسر می تواند مطمئن از غذای خام!
[ترجمه گوگل]وای، این معاون رئیس جمهور پسر می تواند مطمئن از غذای خام!
8. When shall we dish out the important news release?
[ترجمه ترگمان]چه زمانی این خبر مهم را منتشر خواهیم کرد؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی باید از انتشار خبر مهم استفاده کنیم؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی باید از انتشار خبر مهم استفاده کنیم؟
9. These massive (and expensive) gun platforms can dish out serious damage with pinpoint accuracy, but you need to protect them from enemy aircraft.
[ترجمه ترگمان]این سکوهای اسلحه عظیم (و گران)می توانند خسارت جدی را با دقت دقیق مشخص کنند، اما شما باید از آن ها در برابر هواپیماهای دشمن محافظت کنید
[ترجمه گوگل]این پلت فرم های عظیم (و گران) اسلحه می تواند از آسیب جدی با دقت اشاره کند، اما شما باید از آنها از هواپیماهای دشمن محافظت کنید
[ترجمه گوگل]این پلت فرم های عظیم (و گران) اسلحه می تواند از آسیب جدی با دقت اشاره کند، اما شما باید از آنها از هواپیماهای دشمن محافظت کنید
10. He can dish out as much criticism as he gets.
[ترجمه ترگمان]او می تواند هر قدر که می خواهد انتقاد کند
[ترجمه گوگل]او می تواند از انتقاد به همان اندازه که او می دهد
[ترجمه گوگل]او می تواند از انتقاد به همان اندازه که او می دهد
11. Grandmother asked me to dish out salad.
[ترجمه ترگمان] مادربزرگ ازم خواست که سالاد رو درست کنم
[ترجمه گوگل]مادربزرگ از من خواست که سالاد را بخورم
[ترجمه گوگل]مادربزرگ از من خواست که سالاد را بخورم
12. Ann's mother asked her to dish out the beans.
[ترجمه ترگمان]مادر آن از او خواست تا لوبیا را درست کند
[ترجمه گوگل]مادر آنا از او خواسته بود که لوبیا را بیرون بیاورد
[ترجمه گوگل]مادر آنا از او خواسته بود که لوبیا را بیرون بیاورد
13. Grandmother asked me to dish out the salad.
[ترجمه m] مادر بزرگ از من خواست تا سالاد را سرو کنم
[ترجمه ترگمان] مادربزرگ ازم خواست که سالاد رو درست کنم[ترجمه گوگل]مادربزرگ از من خواست که سالاد را بخورم
14. Doctors are short of time to listen and are therefore keen to dish out drugs whenever they can.
[ترجمه m] دکترها زمان کوتاهی دارند برای گوش دادن بنابراین تمایل دارند که هر وقت می توانند دارو تجویز کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان کمی وقت صرف گوش دادن می کنند و به همین دلیل مشتاق هستند که هر زمان که می توانند مواد مخدر را تهیه کنند[ترجمه گوگل]پزشکان زمان کمتری برای گوش دادن ندارند و از اینرو تمایل دارند تا هر زمان که بخواهند از مواد مخدر استفاده کنند
پیشنهاد کاربران
1. در بشقاب ریختن غذا
2. دادن چیزی یا گفتن حرفی به دیگران ( اغلب این دیگران شامل جمعیت زیادی میشوند. )
2. دادن چیزی یا گفتن حرفی به دیگران ( اغلب این دیگران شامل جمعیت زیادی میشوند. )
ارائه توصیه
سرو کردن غذا ( برای عده ای )
1. غذا کشیدن
2. همگانی توزیع کردن
2. همگانی توزیع کردن
کلمات دیگر: