lifted

اوضاع جوری شد که او به ریاست جمهوری رسید.

لیوان خود را بالا برد و به سلامتی میزبانش نوشید.

او قلم خود را از کاغذ بلند کرد (برداشت).

او بچه را سر دست بلند کرد تا همه او را ببینند.

او در بطری را باز کرد و نوشید.

او دریچه ای که روی چاه را پوشانده بود بلند کرد.

او بشکه را بلند کرد و از سوراخ آن شروع به نوشیدن کرد.

او سنگ را بلند کرد.

به آسانی میز را بلند کرد.

بچه را بلند کردم و با فشار از میان مردم رد شدم.

گذرنامه ی مرا باطل کردند.

هواپیماهای باربری به برلن غذا حمل می کردند.

یک نفر پول های مرا بلند کرده است !

باران ایستاد.

به کمک هم سنگ را بلند کردند.

پس از مدتی مه برطرف شد.

میلیون ها خانواده از فقر رها شده اند.

ممنوعیت قمار را برداشته اند.

او یک سرش را گرفت و من سر دیگر را و آن را بلند کردیم.

[ترجمه ترگمان]پس از مراسم، عروس تور را بلند کرد تا شوهرش را ببوسد
[ترجمه گوگل]پس از مراسم، عروس تا حجاب خود را بالا برد تا شوهرش را ببوسد

[ترجمه ترگمان]نفس عمیقی کشید و گوشی را از قلاب برداشت
[ترجمه گوگل]او یک نفس عمیق کشید و گیرنده را از قلابش بلند کرد

[ترجمه ترگمان]لیوانش را روی دهانش گذاشت
[ترجمه گوگل]او شیشه خود را به دهان خود برداشت

[ترجمه ترگمان]محاصره برلین در ماه مه ۱۹۴ به تعویق افتاد
[ترجمه گوگل]محاصره شوروی برلین در ماه مه 194 لغو شد

[ترجمه ترگمان]اسپنسر دستش رو تو یه ژست پر زرق و برق بالا برد
[ترجمه گوگل]اسپنسر دستان خود را در یک حرکت عجیب و غریب برداشت

[ترجمه ترگمان]او همان جا ایستاده بود و دست هایش را بالای سر گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود با دستانش بالای سرش بلند شد