فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sneaks, sneaking, sneaked, snuck
• (1) تعریف: to move quietly and stealthily.
• مترادف: prowl, skulk, steal, tiptoe
• مشابه: creep, lurk, pad, pussyfoot, slide, slink, slip
- The burglar sneaked through the house.
[ترجمه ترگمان] دزد دزدکی وارد خانه شد
[ترجمه گوگل] سرقت از طریق خانه گریخته است
- He sneaked into his sister's room and read her diary.
[ترجمه محمد] یواشکی به اتاق خواهرش رفت و دفتر خاطاتش رو خوند
[ترجمه ترگمان] دزدکی به اتاق خواهرش رفت و دفتر خاطراتش را خواند
[ترجمه گوگل] او به اتاق خواهر خود زد و دفتر خاطراتش را بخواند
- The woman sneaked past the guard and into the private collection.
[ترجمه ترگمان] پیرزن دزدکی از جلوی نگهبانان بیرون رفت و به مجموعه private رفت
[ترجمه گوگل] این زن از گارد محافظ و به مجموعه خصوصی منتقل شد
• (2) تعریف: to behave as though one has something to hide or be ashamed of.
• مترادف: slink
• مشابه: sidle, skulk
- Why must you sneak? You have nothing to be ashamed of.
[ترجمه ترگمان] چرا یواشکی اومدی اینجا؟ تو چیزی نداری که ازش خجالت بکشی
[ترجمه گوگل] چرا دزدکی داری؟ شما چیزی برای شرمساری ندارید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to move, put, bring, or take in a furtive or sly manner.
• مترادف: steal
• مشابه: cop, filch, palm, slip, smuggle, spirit
- They sneaked a glance at the confidential files.
[ترجمه ترگمان] آن ها دزدکی به فایل های محرمانه نگاه کردند
[ترجمه گوگل] آنها یک نگاهی به فایل های محرمانه داشتند
- He tried to sneak another piece of cake.
[ترجمه ترگمان] اون سعی کرد یه تیکه کیک دیگه برداره
[ترجمه گوگل] او سعی کرد یک قطعه دیگر از کیک را به دام انداخت
اسم ( noun )
• : تعریف: someone who is cowardly, dishonest, or stealthy; untrustworthy person.
• مترادف: craven, dastard
- That dirty sneak told the whole office about our plan.
[ترجمه ترگمان] اون دزد کثیف کل دفتر رو در مورد نقشه مون گفت
[ترجمه گوگل] این دزدکی کثیف به کل دفتر در مورد برنامه ما گفت