کلمه جو
صفحه اصلی

sneak


معنی : نامرد، حرکت پنهانی، دزدکی حرکت کردن
معانی دیگر : دزدانه آمدن یا رفتن، یواشکی آمدن یا رفتن، جیم شدن، (عامیانه) دزدیدن، کش رفتن، بلند کردن، دزدانه عملی را انجام دادن، بی مقدمه، پاورچین پاورچین، ناغافل، استتاری، (انگلیس - خودمانی) خبر کشی کردن، (به ویژه به معلم) گزارش دادن، چغلی کردن، آدم آب زیرکاه، حیله گر، اهل اعمال دزدانه، نهانکار، بایکار، رجوع شود به: sneaker، دزدکی حرکت ه کردن، خود را پنهان ساختن

انگلیسی به فارسی

دزدکی حرکت کردن، نامرد، حرکت پنهانی


دزدکی حرکت کردن، خود را پنهان ساختن، حرکت پنهانی


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sneaks, sneaking, sneaked, snuck
(1) تعریف: to move quietly and stealthily.
مترادف: prowl, skulk, steal, tiptoe
مشابه: creep, lurk, pad, pussyfoot, slide, slink, slip

- The burglar sneaked through the house.
[ترجمه ترگمان] دزد دزدکی وارد خانه شد
[ترجمه گوگل] سرقت از طریق خانه گریخته است
- He sneaked into his sister's room and read her diary.
[ترجمه محمد] یواشکی به اتاق خواهرش رفت و دفتر خاطاتش رو خوند
[ترجمه ترگمان] دزدکی به اتاق خواهرش رفت و دفتر خاطراتش را خواند
[ترجمه گوگل] او به اتاق خواهر خود زد و دفتر خاطراتش را بخواند
- The woman sneaked past the guard and into the private collection.
[ترجمه ترگمان] پیرزن دزدکی از جلوی نگهبانان بیرون رفت و به مجموعه private رفت
[ترجمه گوگل] این زن از گارد محافظ و به مجموعه خصوصی منتقل شد

(2) تعریف: to behave as though one has something to hide or be ashamed of.
مترادف: slink
مشابه: sidle, skulk

- Why must you sneak? You have nothing to be ashamed of.
[ترجمه ترگمان] چرا یواشکی اومدی اینجا؟ تو چیزی نداری که ازش خجالت بکشی
[ترجمه گوگل] چرا دزدکی داری؟ شما چیزی برای شرمساری ندارید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to move, put, bring, or take in a furtive or sly manner.
مترادف: steal
مشابه: cop, filch, palm, slip, smuggle, spirit

- They sneaked a glance at the confidential files.
[ترجمه ترگمان] آن ها دزدکی به فایل های محرمانه نگاه کردند
[ترجمه گوگل] آنها یک نگاهی به فایل های محرمانه داشتند
- He tried to sneak another piece of cake.
[ترجمه ترگمان] اون سعی کرد یه تیکه کیک دیگه برداره
[ترجمه گوگل] او سعی کرد یک قطعه دیگر از کیک را به دام انداخت
اسم ( noun )
• : تعریف: someone who is cowardly, dishonest, or stealthy; untrustworthy person.
مترادف: craven, dastard

- That dirty sneak told the whole office about our plan.
[ترجمه ترگمان] اون دزد کثیف کل دفتر رو در مورد نقشه مون گفت
[ترجمه گوگل] این دزدکی کثیف به کل دفتر در مورد برنامه ما گفت

• one who acts in a shifty and underhanded manner, base or contemptible person; informer (slang); thief; act of sneaking
creep, slink, skulk; behave in an underhanded manner; do something or take something in a furtive manner; inform (slang); steal (slang)
if you sneak somewhere, you go there quietly, trying to avoid being seen or heard.
if you sneak something somewhere, you take it there secretly.
if you sneak a look at someone or something, you secretly have a quick look at them.
see also sneaking.
if someone sneaks up on you, they try and approach you without being seen or heard, perhaps to surprise you or do you harm.

Simple Past: snuck, Past Participle: snuck


مترادف و متضاد

نامرد (اسم)
coward, sneak, dastard

حرکت پنهانی (اسم)
sneak

دزدکی حرکت کردن (فعل)
sneak, skulk

person who is very dishonest


Synonyms: cheater, con artist, coward, cur, dastard, heel, informer, louse, rascal, reptile, scoundrel, skunk, slink, snake, snake in grass, toad, weasel, wretch


move stealthily


Synonyms: ambush, case, cheat, cower, crawl, creep, deceive, delude, evade, glide, gumshoe, hide, lurk, mooch, move secretly, ooze, pad, pass, prowl, pussyfoot, secrete, shirk, sidle, skulk, slide, slink, slip, slither, sly, smuggle, snake, snook, spirit, steal, worm


جملات نمونه

to sneak a look

دزدکی نگاه کردن


1. sneak out of
(از مسئولیت یا وظیفه یا کار و غیره) فرار کردن،شانه خالی کردن،گریختن

2. sneak up (or behind)
دزدکی نزدیک شدن،غافلگیر کردن

3. a sneak attack
حمله ی استتاری

4. to sneak a look
دزدکی نگاه کردن

5. to sneak a smoke while the parents are out
تا والدین نیستند یواشکی سیگار کشیدن

6. on the sneak
به طور پنهانی،دزدانه،یواشکی

7. i managed to sneak by the guard
هر طوری بود یواشکی از کنار نگهبان رد شدم.

8. How did you sneak out of the meeting?
[ترجمه ترگمان]چطوری از جلسه اومدی بیرون؟
[ترجمه گوگل]چگونه از جلسه خارج شدید؟

9. Did you sneak into my room while I was asleep?
[ترجمه ترگمان]وقتی خواب بودم دزدکی رفتی تو اتاقم؟
[ترجمه گوگل]آیا در حالی که من خوابید، به اتاق من دزدیدی؟

10. Don't try to sneak out of your duty.
[ترجمه ترگمان]سعی نکن از your فرار کنی
[ترجمه گوگل]سعی نکنید از وظیفه خود خارج شوید

11. They attended a sneak preview of the winter fashion collection.
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک پیش نمایش خاص از مجموعه مد زمستانی شرکت کردند
[ترجمه گوگل]آنها در یک پیش نمایش دزدکی حرکت کردن از مجموعه لباس های زمستانی شرکت کردند

12. At last we were able to sneak a moment alone together.
[ترجمه ترگمان]بالاخره تونستیم یه لحظه با هم تنها باشیم
[ترجمه گوگل]در نهایت ما توانستیم یک لحظه را به تنهایی با هم متحد کنیم

13. I managed to sneak a note to him.
[ترجمه ترگمان] تونستم یه نامه ازش مخفی کنم
[ترجمه گوگل]من موفق به دزدی کردن یک یادداشت به او شدم

14. Don't trust that sneak.
[ترجمه ترگمان]به اون sneak اعتماد نکن
[ترجمه گوگل]اعتماد نکنید که دزدکی

15. We attended a sneak preview of the winter fashion collection.
[ترجمه ترگمان]ما در یک پیش نمایش سبک عکاسی زمستانی شرکت کردیم
[ترجمه گوگل]ما در یک پیش نمایش دزدی از مجموعه لباس های زمستانی شرکت کردیم

16. How did he sneak off in the middle of the meeting without being noticed?
[ترجمه ترگمان]چطور بدون توجه به این موضوع دزدکی از وسط جلسه بیرون رفت؟
[ترجمه گوگل]چگونه متوجه شد که او در وسط جلسه خسته شد؟

He sneaked into the hall.

دزدکی توی سالن آمد.


She sneaked out of the room.

از اتاق جیم شد.


I managed to sneak by the guard.

هرطوری بود یواشکی از کنار نگهبان رد شدم.


The girl was caught sneaking a dress from the shop.

مچ آن دختر را که داشت پیراهن از مغازه می‌دزدید گرفتند.


to sneak a smoke while the parents are out

تا والدین نیستند یواشکی سیگار کشیدن


a sneak attack

حمله‌ی استتاری


اصطلاحات

on the sneak

به‌طور پنهانی، دزدانه، یواشکی


sneak out of

(از مسئولیت یا وظیفه یا کار و غیره) فرار کردن، شانه خالی کردن، گریختن


sneak up (or behind)

دزدکی نزدیک شدن، غافلگیر کردن


پیشنهاد کاربران

You've been sneaking around my back چشم منو دور دیدی

دزدکی حرکت کردن

Get
I often sneak a five minute nap

کِش رفتن ( چیزی )

یواشکی

To do some thing secretly

مخفیانه رفتن، پنهانی رفتن

زیرآبی رفتن ( نه به معنای شنای زیرآب، به معنای دزدکی و زیرِ رادار حرکت کردن است )

سو پرایر کردن


پاورچین پاورچین

Sneak : دزدکی رفتن - انجام دادن - کش رفتن - گرفتن
Snitch : خبرچینی کردن


کلمات دیگر: