کلمه جو
صفحه اصلی

shivering

انگلیسی به فارسی

لرز، لرزیدن، از سرما لرزیدن، لرزاندن، خرد کردن، مرتعش کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act of shivering, act of quivering, act of trembling (from cold, fear, etc.)
shaking, shuddering, trembling, quaking

جملات نمونه

1. shivering children were huddled up against the radiator
بچه های لرزان دور رادیاتور شوفاژ حلقه زده بودند.

2. his wet shirt clove to his shivering body
پیراهن خیس او به بدن لرزانش چسبیده بود.

3. when she came out of the river she was shivering
از رودخانه که درآمد می لرزید.

4. Jake stood shivering in the cold air.
[ترجمه ترگمان]جیک در هوای سرد می لرزید
[ترجمه گوگل]جیک در هوای سرد لرزید

5. The poor dog - it's shivering!
[ترجمه ترگمان]سگ بیچاره می لرزد!
[ترجمه گوگل]سگ فقیر - لرزیدن!

6. I was sitting on the floor shivering with fear.
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز روی زمین نشسته بودم
[ترجمه گوگل]من روی زمین نشسته بودم با ترس

7. If not for you, I must be shivering in the despair and fear, groaning painfully. But for you, every day I will dream the most beautiful apart. Becoz u use your whole life to love me, and I feel free. My life seems to leave me like the sand flowing. I can hear that, but I can still smile only as long as I see you sleeping by my side.
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر تو نبود، من باید از ناامیدی و ترس می لرزیدم، و به طرز دردناکی ناله می کردم اما برای تو، هر روز من زیباترین و most را می بینم از تمام زندگیت استفاده کن تا منو دوست داشته باشی و من احساس آزادی می کنم به نظر می رسد که زندگی من مثل جریان آب در حال حرکت است می توانم این را بشنوم، اما تا وقتی می بینم که کنار من می خوابی فقط می توانم لبخند بزنم
[ترجمه گوگل]اگر نه برای شما، من باید در ناامیدی و ترس از لرزیدن، دردناک دردناک اما برای شما، هر روز زیباترین آرزو را می بینم Becoz شما از تمام زندگی خود برای دوست داشتن من استفاده می کند و من احساس می کنم آزاد است زندگی من به نظر می رسد من را مانند شن و ماسه رها می کند من می توانم آن را بشنوم، اما من هنوز هم می توانم لبخند بزنم تا زمانی که می بینم که کنار من خوابید

8. They clung together, shivering with cold.
[ترجمه ترگمان]آن ها به هم چسبیده بودند و از سرما می لرزیدند
[ترجمه گوگل]آنها با هم سر و کار داشتند، لرزیدن با سرما

9. She was breathless, shivering with cold as she hid herself behind the curtains of the four-poster.
[ترجمه ترگمان]نفس نفس می زد، از سرما می لرزید و خود را پشت پرده چهار پوستر پنهان کرده بود
[ترجمه گوگل]او نفس نفس نزده بود، و در حالی که خودش را پشت پرده های چهار پوستر مخفی می کرد، سرد می شد

10. I spent the winter mostly shivering.
[ترجمه ترگمان]زمستان را بیشتر از سرما گذراندم
[ترجمه گوگل]من زمستان را بیشتر لرزاندم

11. They were forced to wait outside for hours, shivering with cold.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند ساعت ها بیرون منتظر بمانند و از سرما می لرزیدند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند ساعت ها در خارج از انتظار باقی بمانند، لرزیدن با سرما

12. She waited, shutting her eyes and shivering as the light waned.
[ترجمه ترگمان]او منتظر ماند، چشمانش را بست و در حالی که نور غروب افول می کرد، در حالی که از شدت سرما می لرزید، منتظر ماند
[ترجمه گوگل]او منتظر بود، چشمانش را ببندد و لرزش را به عنوان نور خفه کرد

13. I was shivering with cold.
[ترجمه ترگمان]از سرما می لرزیدم
[ترجمه گوگل]من با سردی لرزیدم

14. Nails was laughing and shivering at the same time, so excited that he felt almost ill with it.
[ترجمه ترگمان]من در همان حال خنده ام می گرفت و در عین حال هیجان زده بودم که او تقریبا احساس کسالت می کرد
[ترجمه گوگل]ناخن ها هم در همان زمان خندیدند و لرزیدند، بنابراین هیجان زده شدند که او با آن احساس خستگی می کرد

15. Shivering, she pulled up her anorak zip and turned to the left.
[ترجمه ترگمان]در حالی که از سرما می لرزید، anorak را بالا کشید و به سمت چپ پیچید
[ترجمه گوگل]لرزیدن، او فورا آرنج خود را بالا کشید و به سمت چپ تبدیل شد

پیشنهاد کاربران

تب و لرز

لرزیدن ( مثلا از سرما )

لرزش، لرزیدن ، در اثر سرما لرزیدن


کلمات دیگر: