1. She needed greater fulfilment in her job.
[ترجمه علیرضا کلانتر] او در کار خود به رضایت بیشتری نیاز داشت.
[ترجمه ترگمان]در کار او به کمک بزرگتری احتیاج داشت
[ترجمه گوگل]او در کار خود نیاز به تحقق بیشتر داشت
2. Most computer games provide some kind of wish fulfilment.
[ترجمه علیرضا کلانتر] بیشتر بازیهای کامپیوتری تحقق بعضی از آرزوها را مهیا می سازند.
[ترجمه ترگمان]اکثر بازی های کامپیوتری، نوعی آرزوی موفقیت را فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر بازی های کامپیوتری نوعی آرزوی آرزوی خود را نشان می دهند
3. He derives a lot of fulfilment from his charity work.
[ترجمه ترگمان]اون از کارای خیریه - ش جون سالم به در برد
[ترجمه گوگل]او از انجام کار خیرخواهانه خویش بسیار خوشحال است
4. For many women, the fulfilment of family obligations prevents the furtherance of their career.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از زنان، اجرای تعهدات خانوادگی مانع پیشرفت کار آن ها می شود
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از زنان، اجرای تعهدات خانوادگی مانع پیشرفت حرفه آنها می شود
5. She finally found fulfilment in motherhood.
[ترجمه ترگمان] بالاخره تو رو در آغوش مادری پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او در نهایت ملاقات را در مادرید پیدا کرد
6. They gain a sense of fulfilment from their work.
[ترجمه ترگمان]آن ها از کارشان لذت می برند
[ترجمه گوگل]آنها از کار خود احساس تحقق می کنند
7. I can't find fulfilment in doing housework.
[ترجمه ترگمان]کاری در انجام کاره ای خانه نمی توانم پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم تحقق پیدا کند در انجام کارهای خانه
8. Visiting Angkor was the fulfilment of a childhood dream.
[ترجمه ترگمان]بازدید از (انگکور)برای رسیدن به رویای دوران کودکی بود
[ترجمه گوگل]دیدار از آنگکور، تحقق یک رویای کودکی بود
9. Being here is the fulfilment of a lifelong ambition.
[ترجمه ترگمان]بودن در اینجا، اجرای یک آرزوی مادام العمر است
[ترجمه گوگل]در اینجا، تحقق آرمان های مادام العمر است
10. The novels which followed this decision are the fulfilment of Hardy's career as a novelist.
[ترجمه ترگمان]رمان هایی که پیرو این تصمیم بودند، the شغل هاردی به عنوان رمان نویس بودند
[ترجمه گوگل]رمان هایی که این تصمیم را دنبال کردند، تکمیل کار هاردی به عنوان یک رمان نویس است
11. Liaise with Stationery on the fulfilment of consumables requests, jointly monitor issues, and advise on stock levels and suppliers.
[ترجمه ترگمان]Liaise با Stationery بر روی تکمیل درخواست های مواد مصرفی، به طور مشترک بر مسائل نظارت کرده، و در مورد سطوح سهام و تامین کنندگان مشاوره می کنند
[ترجمه گوگل]با استفاده از لوازم التحریر، با تکمیل درخواست های مصرفی، به طور مشترک مسائل را نظارت و مشاوره در سطح سهام و تامین کنندگان
12. Thomas sought fulfilment in the religious life.
[ترجمه ترگمان]تامس در زندگی مذهبی به دنبال fulfilment می گشت
[ترجمه گوگل]توماس به دنبال تحقق در زندگی مذهبی است
13. It is itself required for the fulfilment of the task we usually associate with political authority.
[ترجمه ترگمان]این خود برای رسیدن به وظیفه ای که معمولا با قدرت سیاسی مرتبط است، مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]این خود برای انجام وظیفه ای است که ما معمولا با اقتدار سیاسی مرتبط می کنیم
14. The importance for Matthew is the fulfilment of the Scriptures.
[ترجمه ترگمان]اهمیت متی نتیجه کتاب مقدس است
[ترجمه گوگل]اهمیت متی، تحقق کتاب مقدس است