بهتر شدن اوضاع، خوابیدن شرمثال:Wait until the dust settles. صبر کن تا اوضاع بهتر شود/ صبر کن تا شر بخوابد
آب از آسیاب افتادن Let’s wait for the dust to settle before we negotiate with them. بیا صبر کنیم آبها از آسیاب بیفته بعد باهاشون مذاکره کنیم.
فرونشستن گرد و غبار ( استعاره از اوضاع و شرایط نامعلوم ) . مثال:Wait until the dust settles. یعنی صبر کن تا شرایط معلوم بشه.