کلمه جو
صفحه اصلی

muddy


معنی : گل الود، تیره، گلی، چرکین، پر از گل، گلی کردن
معانی دیگر : گل آلود، لرددار، ناشفاف، درده دار، ناصاف، دارای رنگ گل، گرفته، کدر، درهم و برهم، مغشوش، پریشان، گلی کردن یا شدن، گل آلود کردن یا شدن، (اندیشه و غیره) پریشان کردن یا شدن

انگلیسی به فارسی

گل الود، پر از گل، تیره، گلی، گلی کردن


گل آلود، گلی کردن، گلی، پر از گل، تیره، گل الود، چرکین


انگلیسی به انگلیسی

• make dirty with mud, cover in mud; cloud, make impure; confuse the issue, make unclear
covered in mud; turbid, cloudy; filled with mire; hazy, vague
something that is muddy contains or is covered in mud.
a muddy colour is dull and brownish.
if you muddy a situation or issue, you make it harder to understand.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] گلی،گل آلود (زمین ریخت شناسی):اسم: یک عارضه توپوگرافیک که از یک نهشته جریانی بسیار ریزدانه که توسط آبهای راکد حاصل شده تشکیل شده و نوک آن معمولاً افقی و کم و بیش مقعر است. مثال شاخص: بستر دره رود گلی در ایلیونویس جنوبی. مقایسه شود با: sandy

مترادف و متضاد

گل الود (صفت)
thick, bedraggled, muddy, shod, turbid, feculent

تیره (صفت)
obscure, thick, dark, dim, black, gloomy, heavy, somber, sombre, muddy, turbid, murky, fuzzy, murk, nebulous, caliginous, overcast, cloudy, lurid, indistinct, tawny, darkling, fulvous, fuscous, inky

گلی (صفت)
muddy, clayey, earthen, fictile, fenny, luteous, roseate, rose-colored, rose-coloured

چرکین (صفت)
dirty, filthy, muddy, lousy

پر از گل (صفت)
muddy

گلی کردن (فعل)
muddy

dark and cloudy


Synonyms: addled, bemired, bespattered, black, blurred, boggy, caked, confused, dingy, dirty, dull, filthy, flat, foul, fuzzy, gloomy, greasy, grimy, grubby, gummy, gunky, hazy, impure, indistinct, marshy, miry, mucky, obscure, opaque, roily, sloppy, slushy, smoky, sodden, soggy, soiled, subfuse, swampy, turbid, unclean, unclear


Antonyms: bright, clean, clear


جملات نمونه

don't come in with muddy shoes!

با کفشهای گلی تو نیا!


muddy coffee

قهوه‌ی دردی‌دار


muddy complexion

چهره‌ی دارای رنگ تیره و کدر


muddy thinking

فکر پریشان


1. muddy coffee
قهوه ی درده دار

2. muddy complexion
چهره ی دارای رنگ تیره و کدر

3. muddy thinking
فکر پریشان

4. muddy water oozed through the pebbles
آب گل آلود از میان ریگ ها می تراوید.

5. the muddy water of the river mingles with the green (water) of the lake
آب گل آلود رودخانه با آب سبز دریاچه می آمیزد.

6. the children's muddy tracks on the carpet
جای پای گل آلود بچه ها روی فرش

7. don't come in with muddy shoes!
با کفش های گلی تو نیا!

8. the running was very muddy
زمین مسابقه پر از گل بود.

9. children scuffed the carpet with muddy shoes
بچه ها با کفش های گلی فرش را پامال کردند

10. soldiers were plodding across the muddy fields
سربازان با زحمت از میان زمین های گل آلود رد می شدند.

11. the village was deluged with muddy water
آب گل آلود دهکده را فرا گرفت.

12. truck wheels had cut furrows in the muddy field
چرخ های کامیون در دشت گل آلود شیار ایجاد کرده بود.

13. a car passed by and splashed us with muddy water
اتومبیلی رد شد و به ما آب گل آلود پاشید.

14. the car passed over a puddle and splashed us with muddy water
اتومبیل از روی چالاب رد شد و ما را غرق آب گل آلود کرد.

15. Our horses plodded down the muddy track.
[ترجمه ترگمان]اسب های ما به زحمت از جاده گل آلود سرازیر شدند
[ترجمه گوگل]اسبها ما مسیر رعد و برق را رها کردند

16. Look at the plebs! Getting all muddy! Haw haw haw!
[ترجمه ترگمان]توده را نگاه کنید! همه گل آلود شدن! ها! ها! ها! ها! ها! ها! ها! ها
[ترجمه گوگل]به پلب ​​نگاه کن گرفتن همه گل آلود خنده داره!

17. We were swagging on the muddy road when we saw a small village.
[ترجمه ترگمان]وقتی دهکده کوچکی را دیدیم از جاده گل آلود عبور می کردیم
[ترجمه گوگل]وقتی یک روستای کوچک دیدیم، ما در جاده گل آلود به زمین افتادیم

18. I was driving along a muddy path.
[ترجمه ترگمان]من در طول یک مسیر گل آلود رانندگی می کردم
[ترجمه گوگل]من رانندگی کردم با یک مسیر گل آلود

19. He spotted the carpet with his muddy boots.
[ترجمه ترگمان]با چکمه های گل آلود خود فرش را تشخیص داد
[ترجمه گوگل]او فرش را با چکمه های گل آلود خود دید

20. The pigs have rooted up the muddy ground in search of food.
[ترجمه ترگمان]خوکها در جستجوی غذا، زمین پر از گل و لای را rooted
[ترجمه گوگل]خوک ها زمین خاکی را در جستجوی غذا ریشه کرده اند

21. If I walk in with muddy boots, Dad always scolds .
[ترجمه ترگمان]بابا، اگر من با چکمه های گل آلود قدم بزنم، همیشه غر غر می کند
[ترجمه گوگل]اگر با چکمه های گلدار راه بروم، پدر همیشه گریه می کند

22. Don't bring those muddy boots inside!
[ترجمه ترگمان]اون چکمه های گلی رو نیار تو!
[ترجمه گوگل]این چکمه های گل آلود را در داخل نگذارید!

Horses crossing the brook muddied its water.

اسب‌هایی که از نهر رد می‌شدند، آب آن را گل‌آلود می‌کردند.


Exhaustion gradually muddied his mind.

خستگی کم‌کم فکر او را مختل کرد.


پیشنهاد کاربران

گل آلود

گل و شُل

گلی

گل آلود، گل گرفته

گلی=muddy

در مورد رنگها میشه تیره و کدر

گل الود


کلمات دیگر: