کلمه جو
صفحه اصلی

housemaid


معنی : کلفت، خادمه، خدمتگزار
معانی دیگر : خدمتکار خانه

انگلیسی به فارسی

کلفت، خدمتگزار


خانه دار، خدمتگزار، کلفت، خادمه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a woman who does housework for a living, esp. as a servant in a given household.
مشابه: domestic, maid

• maid, house cleaner, cleaning lady
a housemaid is a female servant who cleans and does other work in someone else's house; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

کلفت (اسم)
charwoman, maidservant, gillie, chambermaid, tire-woman, biddy, handmaid, housemaid, moll, woman, girl, trull, waitress, marchioness

خادمه (اسم)
maid, chambermaid, housemaid, female servant

خدمتگزار (اسم)
housemaid

جملات نمونه

1.
کلفت خانه

2. our old housemaid was a dawdler
کلفت پیر ما آهسته کار بود.

3. zaynab was a clumsy housemaid
زینب،کلفت دست و پا چلفتی بود.

4. The daily housemaid hoovers the carpet every other day.
[ترجمه ترگمان]کلفت روزانه هر روز فرش را می بست
[ترجمه گوگل]روزنامه نگار روزانه هر روز فرش را نگه می دارد

5. The housemaid comes to mop our kitchen floor twice a week.
[ترجمه ترگمان]کلفت خانه هفته ای دو بار زمین را تمیز می کند
[ترجمه گوگل]مأمور دستگیره دو بار در هفته به آشپزخانه ما میپردازد

6. The cook often romped with the young housemaid.
[ترجمه ترگمان]آشپز غالبا با آن خدمتکار جوان سر و صدا راه می اندازد
[ترجمه گوگل]آشپز اغلب با خانه ی جوان جوان شده است

7. The housemaid eavesdropped from behind the kitchen door.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار خدمتکار از پشت در آشپزخانه به گوش رسید
[ترجمه گوگل]مأمور دستگیره از پشت درب آشپزخانه فرار کرد

8. You won't swallow as a housemaid of mine.
[ترجمه ترگمان]تو به عنوان خدمتکار من قورت نخواهی داد
[ترجمه گوگل]شما به عنوان یک مأمور دست و پا چلفتی نخواهید خورد

9. Sally Jo Bannow makes even Edith the housemaid into a major comic character.
[ترجمه ترگمان]سالی جو Bannow حتی Edith را به عنوان یک شخصیت کارتونی به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]سالی جوی Bannow حتی ادیت خانه را به شخصیت اصلی کمیک تبدیل می کند

10. Jean, the housemaid, wrote regularly.
[ترجمه ترگمان]به طور مرتب نوشته بود: ژان، کلفت
[ترجمه گوگل]ژان، خانه دار، به طور مرتب نوشت

11. The new housemaid a bull in a china shop.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار جدید یک گاو در یک مغازه چینی است
[ترجمه گوگل]خانه جدید یک گاو در یک فروشگاه چین است

12. The housemaid will be there right away.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار فورا آنجا خواهد بود
[ترجمه گوگل]مأمور دستگیره در آن موقع قرار خواهد گرفت

13. The housemaid didn't have time to make up the room.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار وقت نداشت اتاق را مرتب کند
[ترجمه گوگل]مامور وقت خود را برای تشکیل اتاق نداشت

14. The housemaid who had welcomed Hurstwood had her opinion also.
[ترجمه ترگمان]خدمتکاری که به او خوش آمد گفته بود، عقیده او نیز همین بود
[ترجمه گوگل]خانه ای که از Hurstwood استقبال کرده بود نظرش نیز بود

15. A housemaid, especially a wet nurse, in India and the Far East.
[ترجمه ترگمان]یک کلفت، به خصوص پرستار تر، در هند و خاور دور
[ترجمه گوگل]خانه دار، به ویژه یک پرستار مرطوب، در هند و شرق دور

پیشنهاد کاربران

زنی که کارهای خانه را برای گذران زندگی انجام می دهد ، به عنوان یک خادم در یک خانه معین


کلمات دیگر: