بسته بندی شده، بوکس بازی کردن، در جعبه محصور کردن، مشت زدن، مشت بازی کردن، در قاب یا چهارچوب گذاشتن
boxed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• contained in a box, enclosed in a box; (slang) intoxicated by drugs
something that is boxed is sold in a box.
something that is boxed is sold in a box.
جملات نمونه
1. Armstrong was boxed in with 300 metres to go.
[ترجمه ترگمان]آرمسترانگ با ۳۰۰ متر تلاش کرد تا برود
[ترجمه گوگل]آرمسترانگ با 300 متر به داخل جعبه رفت
[ترجمه گوگل]آرمسترانگ با 300 متر به داخل جعبه رفت
2. As a boy he had boxed and wrestled.
[ترجمه ترگمان]به عنوان پسری که به او سیلی خورده و دست و پنجه نرم کرده بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پسر او جعبه و کشتی
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پسر او جعبه و کشتی
3. They boxed the glassware and books before the movers came.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه اسباب کشی کنند، شیشه ها و کتاب ها را جمع کردند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از اینکه حرکت کنند، ظروف و کتاب را بسته بندی کردند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از اینکه حرکت کنند، ظروف و کتاب را بسته بندی کردند
4. The author boxed the compass of negation in his article.
[ترجمه ترگمان]نویسنده به قطب مخالف در مقاله اش سرایت کرد
[ترجمه گوگل]نویسنده در مقاله خود قطب نفی را جعل کرده است
[ترجمه گوگل]نویسنده در مقاله خود قطب نفی را جعل کرده است
5. Living in that small flat,she feels boxed in.
[ترجمه ترگمان]در آن آپارتمان کوچک زندگی می کند
[ترجمه گوگل]در آن آپارتمان کوچک زندگی می کند، احساس می کند در جعبه قرار دارد
[ترجمه گوگل]در آن آپارتمان کوچک زندگی می کند، احساس می کند در جعبه قرار دارد
6. The apples were boxed and sent off quickly.
[ترجمه ترگمان]سیب ها را boxed و فورا می فرستادند
[ترجمه گوگل]سیب ها بسته بندی شده و به سرعت فرستاده می شوند
[ترجمه گوگل]سیب ها بسته بندی شده و به سرعت فرستاده می شوند
7. His car was boxed in by two other cars on the final lap.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل او به وسیله دو اتومبیل دیگر در روی زانوی او قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اتومبیل او توسط دو اتومبیل دیگر در دامنه نهایی بسته بندی شده بود
[ترجمه گوگل]اتومبیل او توسط دو اتومبیل دیگر در دامنه نهایی بسته بندی شده بود
8. The room was boxed off.
[ترجمه ترگمان]اتاق پر شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق بسته شد
[ترجمه گوگل]اتاق بسته شد
9. She boxed these shoes up.
[ترجمه ترگمان] اون به این کفش ها سیلی زد
[ترجمه گوگل]او این کفش ها را بسته بود
[ترجمه گوگل]او این کفش ها را بسته بود
10. Someone had parked behind us and boxed us in.
[ترجمه ترگمان]یک نفر پشت سر ما پارک کرده بود و به ما سیلی زده بود
[ترجمه گوگل]کسی پشت ما ایستاده بود و ما را در جعبه قرار داد
[ترجمه گوگل]کسی پشت ما ایستاده بود و ما را در جعبه قرار داد
11. The captain boxed the ship off.
[ترجمه ترگمان]ناخدا کشتی را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان کشتی را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان کشتی را خاموش کرد
12. He feels boxed in at work and wants greater freedom to develop his ideas.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کند که در محل کارش مشت زنی کرده و خواستار آزادی بیشتر برای توسعه عقاید خود است
[ترجمه گوگل]او احساس می کند در کار جعبه است و می خواهد آزادی بیشتری برای توسعه ایده های خود را
[ترجمه گوگل]او احساس می کند در کار جعبه است و می خواهد آزادی بیشتری برای توسعه ایده های خود را
13. Alley has boxed since he was 15 .
[ترجمه ترگمان] از وقتی ۱۵ سالش بود، \"کوچه\" بوکس کار می کرد
[ترجمه گوگل]کوچه از او 15 ساله است
[ترجمه گوگل]کوچه از او 15 ساله است
14. She feels boxed in at the fatiguing work and wishes greater freedom to develop her ideas.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کند که در کار خسته کننده است و آرزو دارد که آزادی بیشتری در پیش بگیرد
[ترجمه گوگل]او احساس می کند در کار خسته کننده در جعبه و آرزو بیشتر آزادی برای توسعه ایده های خود را
[ترجمه گوگل]او احساس می کند در کار خسته کننده در جعبه و آرزو بیشتر آزادی برای توسعه ایده های خود را
15. The tea ought to be boxed in.
[ترجمه ترگمان]چای باید آماده باشد
[ترجمه گوگل]چای باید داخل جعبه باشد
[ترجمه گوگل]چای باید داخل جعبه باشد
پیشنهاد کاربران
بسته بندی شده .
سیلی خوردن
کلمات دیگر: