چنانکه پریشان، یادلتنگ کند یااندوه اورد
dismally
چنانکه پریشان، یادلتنگ کند یااندوه اورد
انگلیسی به فارسی
ناسنجیده
انگلیسی به انگلیسی
• gloomily, sadly, cheerlessly
جملات نمونه
1. The peasants were dismally disheartened by the long drought.
[ترجمه ترگمان]دهقانان از خشکسالی دراز نومید شده بودند
[ترجمه گوگل]دهقانان به دلیل خشکسالی طولانی ناامید شده بودند
[ترجمه گوگل]دهقانان به دلیل خشکسالی طولانی ناامید شده بودند
2. I tried not to laugh but failed dismally .
[ترجمه ترگمان]سعی کردم بخندم، اما با ناراحتی شکست خوردم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم به خنده نباشم، اما ناکام ماند
[ترجمه گوگل]من سعی کردم به خنده نباشم، اما ناکام ماند
3. He failed dismally in his opening match.
[ترجمه ترگمان]در باز کردن کبریت به طرز ناراحت کننده ای شکست خورد
[ترجمه گوگل]او در بازی افتتاحیه خود ناکام بود
[ترجمه گوگل]او در بازی افتتاحیه خود ناکام بود
4. The mousy man sat on the suitcase panting dismally.
[ترجمه ترگمان]هری در حالی که نفس نفس می زد، روی چمدان نشست
[ترجمه گوگل]مردی مسیح در چمدان نشسته بود و با بی حوصلگی تنفس می کرد
[ترجمه گوگل]مردی مسیح در چمدان نشسته بود و با بی حوصلگی تنفس می کرد
5. They have also suffered dismally with injuries.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین به شدت آسیب دیده اند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین با صدمات ناشی از آسیب دیدگی رنج می برند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین با صدمات ناشی از آسیب دیدگی رنج می برند
6. Home, she thought dismally as she drove up the gravelly drive.
[ترجمه ترگمان]در حالی که درشکه را می راند، به بیت با ناراحتی اندیشید: خانه
[ترجمه گوگل]خانه، او به طرز وحشیانه ای فکر می کرد که او رانندگی گرانشی را راند
[ترجمه گوگل]خانه، او به طرز وحشیانه ای فکر می کرد که او رانندگی گرانشی را راند
7. The result is all too dismally on display in our daily newspapers and on our television screens.
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن بیش از حد به طرز ناراحت کننده ای در روزنامه های روزانه ما و صفحه تلویزیون ما نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]نتیجه این است که همه چیز بیش از حد ناخوشایند در صفحه نمایش در روزنامه های روزانه ما و در صفحه نمایش تلویزیون ما
[ترجمه گوگل]نتیجه این است که همه چیز بیش از حد ناخوشایند در صفحه نمایش در روزنامه های روزانه ما و در صفحه نمایش تلویزیون ما
8. Perhaps it was just as well, Eline thought dismally, she was barren, unable to bear a child.
[ترجمه ترگمان]شاید هم درست مثل این بود که به فکر فرو رفت، بی آن که بتواند یک بچه را تحمل کند
[ترجمه گوگل]شاید هم همینطور بود، Eline به طرز نجومی فکر کرد، او ناپدید شده بود، قادر به تحمل یک کودک نبود
[ترجمه گوگل]شاید هم همینطور بود، Eline به طرز نجومی فکر کرد، او ناپدید شده بود، قادر به تحمل یک کودک نبود
9. Never has his favourite phrase sounded so dismally precise: My, my, ain't the world strange.
[ترجمه ترگمان]هرگز جمله محبوبش را به طور مبهم به هم نگفته بود: خدای من، دنیا عجیب نیست
[ترجمه گوگل]هرگز مورد علاقه خود را به طرز ناخوشایندی دقیق نگفته است: من، من، جهان عجیب نیست
[ترجمه گوگل]هرگز مورد علاقه خود را به طرز ناخوشایندی دقیق نگفته است: من، من، جهان عجیب نیست
10. The westerly wind freshened and howled dismally in our rigging all that night.
[ترجمه ترگمان]باد غربی می وزید و در تمام آن شب به طرز ناراحت کننده ای در شراع ها ما زوزه می کشید
[ترجمه گوگل]باد عصر در تمام شب در همه چیز غرق و غمگین بود
[ترجمه گوگل]باد عصر در تمام شب در همه چیز غرق و غمگین بود
11. Still the kid sister to him, she thought dismally.
[ترجمه ترگمان]فرانی با ناراحتی فکر کرد: هنوز هم خواهر kid
[ترجمه گوگل]با این حال، بچه اش به او، به طرز وحشیانه ای فکر کرد
[ترجمه گوگل]با این حال، بچه اش به او، به طرز وحشیانه ای فکر کرد
12. Soon it was raining hard enough, Stephen noted dismally, to keep him off the moor for the evening.
[ترجمه ترگمان]به زودی باران به اندازه کافی سخت می بارید، استفان متوجه ناراحتی شد تا او را از خلنگ زار دور نگه دارد
[ترجمه گوگل]استفان به طور ناگهانی به شدت به سختی باران می رفت تا او را برای شب عروسی نگه دارد
[ترجمه گوگل]استفان به طور ناگهانی به شدت به سختی باران می رفت تا او را برای شب عروسی نگه دارد
13. The play flopped dismally.
[ترجمه ترگمان]نمایش به طرز غم انگیزی خود را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]این بازی ناخوشایند است
[ترجمه گوگل]این بازی ناخوشایند است
14. When a neighbor's dismally unattractive daughter announced her engagement, Imelda remarked, "You know what they say, Senora: ' There's no pot so ugly it can't find a lid. "
[ترجمه ترگمان]وقتی که دختر unattractive به طرز غم انگیزی نامزدی خود را اعلام کرد، Imelda اظهار داشت: \" شما می دانید که آن ها چه می گویند، سینی ورا: هیچ کوزه بسیار زشتی وجود ندارد که نتواند در آن را پیدا کند \"
[ترجمه گوگل]ایملتا هنگامی که یک دختر غیرمذهبی همجنسگرا ناخوشایند خود را اعلام کرد، اظهار داشت: 'شما می دانید که آنها چه می گویند، سنورا:' هیچ گلدانی خیلی زشت نیست و نمی تواند درب را پیدا کند '
[ترجمه گوگل]ایملتا هنگامی که یک دختر غیرمذهبی همجنسگرا ناخوشایند خود را اعلام کرد، اظهار داشت: 'شما می دانید که آنها چه می گویند، سنورا:' هیچ گلدانی خیلی زشت نیست و نمی تواند درب را پیدا کند '
پیشنهاد کاربران
از روی ناامیدی و ناراحتی
کلمات دیگر: