کلمه جو
صفحه اصلی

prey on

پیشنهاد کاربران

درگیر کردن
باعث پریشانی مداوم

1. صید کردن ( در معنی کلاه سر کسی گذاشتن )
. many of the salesmen prey on older people
2. شکار کردن
lions prey on other jungle animals.

به دام انداختن
He's preying on desperate, creating new criminals every day
او افراد بیچاره را به دام می اندارد و هروز جنابتکاران جدید خلق میکند


کلمات دیگر: