1. in a frenzy of joy
با شادی جنون آمیز
2. he lashed the people into a frenzy of anger
مردم را چنان برانگیخت که دیوانه وار عصبانی شدند.
3. they were whipping up the people's nationalist frenzy
آنان شور میهن دوستی مردم را دامن می زدند.
4. to work up into a state of frenzy
به حالت دیوانه ها در آمدن
5. The women were screaming and in a frenzy to get home.
[ترجمه ترگمان]زن ها جیغ می کشیدند و دیوانه وار به خانه برمی گشتند
[ترجمه گوگل]زنان فریاد می کشیدند و به دیوانگی می آمدند تا به خانه بروند
6. Love, is the youth frenzy years round of apricot yellow months, fine but hazy.
[ترجمه ترگمان]عشق، همان جنون جوانی است که در ماه های زرد زردآلو، اما مبهم اما مبهم است
[ترجمه گوگل]عاشق، سال نو مبارک جوانان زرد زردآلو است، اما خوب است
7. In a frenzy of rage she hit him.
[ترجمه ترگمان]خشمی دیوانه وار بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]در یک دیوانه خشم او او را ضربه زد
8. Nationalist speeches worked the crowd up into a frenzy.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی ها، جمعیت را به هیجان می آورد
[ترجمه گوگل]سخنرانی های ملی گرایانه مردم را به یک دیوانه تبدیل کرد
9. The speaker worked the crowd up into a frenzy.
[ترجمه ترگمان]سخنران هیجان زده جمعیت را به هیجان آورد
[ترجمه گوگل]سخنران جمعیت را به یک دیوانگی کار کرد
10. Doreen had worked herself into a frenzy.
[ترجمه ترگمان]دورین خودش را دیوانه کرده بود
[ترجمه گوگل]Doreen خود را به یک دیوانه کار کرده است
11. In a frenzy of hate he killed his enemy and revenged his father.
[ترجمه برجسته] در یک حالت جنون آمیزی از نفرت دشمنش را کشت وانتقام پدرش را گرفت
[ترجمه ترگمان]او با خشم و نفرت از پدرش انتقام گرفت و انتقام خود را از پدرش گرفت
[ترجمه گوگل]در دیوانه نفرت از او دشمن خود را کشته و پدرش را انتقام گرفت
12. Babies can cry themselves into a state of frenzy.
[ترجمه ترگمان]نوزادان می توانند خودشان را به حالت جنون تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]نوزادان می توانند خود را به حالت دیوانگی گریه کنند
13. I worked myself into a frenzy plotting ways to make him jealous.
[ترجمه ترگمان]من خودم را به طرز دیوانه واری روش کار کردم تا او را حسود کنم
[ترجمه گوگل]من خودم را به یک روش دیوانه برای رسیدن به حسادت خود کار کردم
14. She tore the letter open in a frenzy.
[ترجمه ترگمان]نامه را با عصبانیت باز کرد
[ترجمه گوگل]او نامه ای را باز کرد در دیوانگی
15. The film put America's moviegoers into a feeding frenzy.
[ترجمه ترگمان]این فیلم به frenzy در آمریکا تبدیل شد
[ترجمه گوگل]این فیلم، فیلمسازان آمریکایی را به یک دیوانگی تغذیه تبدیل کرد
16. There had been a frenzy of activity in my absence.
[ترجمه ترگمان]در غیاب من فعالیت بیش از حد جنون آمیز بود
[ترجمه گوگل]در غیبت من یک دیوانگی از فعالیت وجود داشت
17. There was a frenzy of activity on the financial markets yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز در بازارهای مالی هیجان زیادی وجود داشت
[ترجمه گوگل]دیروز در بازار های مالی دیوانگی فعالیت داشت