کلمه جو
صفحه اصلی

historic


معنی : تاریخی، مبنی بر تاریخ
معانی دیگر : مهم، سرنوشت ساز، تاریخ ساز، مهمند، مشهور، معروف، مبنی بر تاری

انگلیسی به فارسی

تاریخی، مشهور، معروف، مبنی بر تاریخ


تاریخی، مبنی بر تاریخ


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: significant in history.
مشابه: landmark

- a historic arms treaty
[ترجمه ترگمان] یک معاهده تاریخی اسلحه
[ترجمه گوگل] یک معاهده اسلحه تاریخی

(2) تعریف: historical.

• of or pertaining to history; from the past, connected to the past; important, consequential
something that is historic is important in history.

مترادف و متضاد

Synonyms: celebrated, consequential, extraordinary, famous, important, memorable, notable, outstanding, red-letter, significant, well-known


Antonyms: unimportant, unremarkable


تاریخی (صفت)
epochal, historical, historic

مبنی بر تاریخ (صفت)
historical, historic

momentous, remarkable


جملات نمونه

a historic event

رویداد سرنوشت‌ساز


1. historic evidence supports such guesses
شواهد تاریخی این حدسیات را تایید می کند.

2. a historic event
رویداد سرنوشت ساز

3. the historic meeting of the two leaders
ملاقات تاریخی آن دو رهبر

4. prehistoric and historic times
زمان های ماقبل تاریخ و تاریخی (ذکر شده در تاریخ)

5. khajoo bridge is one of the most historic landmarks of esfahan
یکی از تاریخی ترین جاهای اصفهان پل خواجو است.

6. This win could prove to be a historic turning point in the fortunes of the team.
[ترجمه ترگمان]این پیروزی می تواند نقطه عطفی تاریخی در سرنوشت این تیم باشد
[ترجمه گوگل]این پیروزی میتواند نقطه عطفی تاریخی در ثروت تیم باشد

7. The Chinese people have performed great historic feats.
[ترجمه ترگمان]مردم چین شاهکارهای بزرگ تاریخی انجام داده اند
[ترجمه گوگل]مردم چینی شاهکارهای تاریخی بزرگ را تجربه کرده اند

8. In this sense, the encyclopedic cultural value and historic significance of Dunhuang are inestimable.
[ترجمه ترگمان]به این معنا، ارزش فرهنگی دانشنامه ای و اهمیت تاریخی of inestimable است
[ترجمه گوگل]به این معنا، ارزش فرهنگی دانشنامه و اهمیت تاریخی دوونوانگ غیرقابل ارزشی است

9. The chance to partake in such a great historic movement doesn't come every day.
[ترجمه ترگمان]شانس شرکت در این حرکت بزرگ تاریخی هر روز اتفاق نمی افتد
[ترجمه گوگل]فرصتی برای پذیرفتن در چنین جنبش تاریخی بزرگ، هر روزه نیست

10. The historic mansion was presented by the owner to the city, and is now kept up by the local authority.
[ترجمه ترگمان]این عمارت تاریخی توسط صاحب اختیار این شهر قرار گرفته و اکنون توسط مقامات محلی نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]عمارت تاریخی توسط مالک به شهر ارائه شده است و اکنون توسط مقامات محلی نگهداری می شود

11. This historic watermill is currently awaiting restoration.
[ترجمه ترگمان]این watermill تاریخی در حال حاضر منتظر بازگشت است
[ترجمه گوگل]این جنگل تاریخی در حال حاضر در حال بازسازی است

12. Modernizing historic buildings can often do more harm than good.
[ترجمه ترگمان]مدرنیزه کردن ساختمان های تاریخی اغلب باعث آسیب بیشتر از خوب می شود
[ترجمه گوگل]مدرن سازی ساختمان های تاریخی اغلب می تواند آسیب بیشتری نسبت به خسارت ایجاد کند

13. The building resonates with historic significance.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان دارای اهمیت تاریخی است
[ترجمه گوگل]این ساختمان با اهمیت تاریخی واکنش نشان می دهد

14. The historic building is as much part of our heritage as the paintings.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان تاریخی بخشی از میراث ما به عنوان تابلوهای نقاشی است
[ترجمه گوگل]ساختمان تاریخی بخش مهمی از میراث ما به عنوان نقاشی است

15. The hotel is situated in the historic heart of the city.
[ترجمه ترگمان]این هتل در قلب تاریخی شهر واقع شده است
[ترجمه گوگل]این هتل در قلب تاریخی شهر قرار دارد

prehistoric and historic times

زمان‌های ماقبل تاریخ و تاریخی (ذکر‌شده در تاریخ)


the historic meeting of the two leaders

ملاقات تاریخی آن دو رهبر


پیشنهاد کاربران

تاریخی.

تاریخی ، مهم ، برجسته 🚙🚙🚙
tourists like to visit historic buildings
توریست ها دوست دارند که از ساختمان های تاریخی دیدن کنند

Historic
. The adjective historic means having importance in history or having influence on history

Historical
. The adjective historical means having taken place in history, from the past or pertaining to history

دوستان اشتباه نکنین historical میشه تاریخی ولی historic میشه : تاریخ ساز


کلمات دیگر: