برادرانه، دوست بودن، برادری کردن، متفق ساختن، برادری دادن
fraternizing
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• joining together, joining in fellowship
جملات نمونه
1. the soldiers were warned against fraternizing with the natives
به سربازان در مورد دوستی و معاشرت با بومیان اخطار شد.
پیشنهاد کاربران
ایجاد رابطه دوستانه ، برقراری رابطه نزدیک
همکاری، همدستی
کلمات دیگر: