کلمه جو
صفحه اصلی

minutia

انگلیسی به فارسی

دقیقه


انگلیسی به انگلیسی

• trivial details, insignificant matters (also minutiae)

جملات نمونه

1. This paper presents a method of minutia detection based on tracing fingerprint ridges.
[ترجمه ترگمان]این مقاله روشی برای تشخیص minutia مبتنی بر ردیابی ridges اثر انگشت است
[ترجمه گوگل]این مقاله یک روش تشخیص مینیاتوری را بر اساس ردیابی اثر انگشت اثر می گذارد

2. Sometimes we get mired down with minutia and lose sight of what we really need to be doing.
[ترجمه موسی] گاهی اوقات ما درگیر جزئیات بی اهمیت می شویم و آنچه را که واقعاً باید انجام دهیم فراموش می کنیم.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات ما با minutia درگیر می شویم و آنچه که واقعا نیاز داریم انجام دهیم را از دست می دهیم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ما با استفاده از مینیاتوری خسته می شویم و از آنچه ما واقعا باید انجام می دهیم، چشم پوشی می کنیم

3. They are take great pains for the every minutia.
[ترجمه ترگمان]برای هر minutia خیلی زحمت می کشند
[ترجمه گوگل]آنها برای هر دقیقه به سختی می اندیشند

4. A fast and effective minutia extraction algorithm based on the orientation field and the frequency field was designed.
[ترجمه ترگمان]یک الگوریتم استخراج سریع و موثر بر مبنای زمینه جهت گیری و میدان فرکانس طراحی شده است
[ترجمه گوگل]الگوریتم استخراج معکوس سریع و موثر بر اساس زمینه جهت گیری و میدان فرکانس طراحی شده است

5. If you are interested in the minutia of the subject, please explore the References and Further Information at the end.
[ترجمه ترگمان]اگر شما به درک موضوع علاقه مند هستید، لطفا منابع و اطلاعات بیشتر را در پایان مورد بررسی قرار دهید
[ترجمه گوگل]در صورتی که مایل به نظر دادن در مورد موضوع هستید، لطفا راهنمایی ها و اطلاعات بیشتر را در انتها مطالعه کنید

6. In this paper, we employ an improved minutia preserving smoothing algorithm based on solving a nonlinear diffusion equation.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ما یک الگوریتم بهبودیافته minutia حفظ minutia مبتنی بر حل معادله انتشار غیرخطی را بکار می بریم
[ترجمه گوگل]در این مقاله، با استفاده از یک الگوریتم هماهنگی حفظ شده با معیار بهبود یافته بر اساس حل معادله نفوذ غیر خطی، استفاده می شود

7. Personal Minutia: I rarely talk about waking up, eating lunch, or starting my car, instead, I want to add value.
[ترجمه ترگمان]minutia شخصی: من به ندرت در مورد بیدار شدن، خوردن نهار یا شروع ماشینم صحبت می کنم، به جای آن می خواهم مقداری اضافه کنم
[ترجمه گوگل]منوی شخصی: به ندرت در مورد بیدار شدن از خواب، ناهار خوردن یا شروع به کار من صحبت می کنم، من می خواهم ارزشش را اضافه کنم

8. Dividing minutia features of fingerprint into certain and uncertain region could make the performance of verification in certain region better than the original performance.
[ترجمه ترگمان]تقسیم ویژگی های اثر انگشت در منطقه مشخص و مشخص می تواند عملکرد صحیح را در برخی مناطق بهتر از عملکرد اصلی انجام دهد
[ترجمه گوگل]تقسیم خصوصیات اثر انگشت اثر انگشت به ناحیه مشخص و نا مشخص می تواند عملکرد تایید در منطقه خاص را بهتر از عملکرد اصلی انجام دهد

9. Histogram equalization is classical approach of image enhancement. But we usually equipoise the whole image one time, that will bring on insufficiency on the minutia part's enhancement.
[ترجمه ترگمان]برابر سازی Histogram رویکرد کلاسیک افزایش تصویر است اما ما معمولا در یک زمان کل تصویر را به تصویر می کشیم، که عدم کفایت در بهبود بخش minutia را به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]مقیاس هیستوگرام رویکرد کلاسیک افزایش تصویر است اما ما معمولا یک بار تمام تصویر را با هم مقابله می کنیم، که باعث افزایش نارسایی در بخش جزئی می شود

10. Distractions –Deadlines keep you focused on the objective and away from minutia.
[ترجمه ترگمان]حواس پرتی - Deadlines شما را بر روی هدف و دور از minutia متمرکز نگه می دارد
[ترجمه گوگل]حواس پرتی - روزنامه ها شما را بر روی هدف متمرکز می کند و دور از دقیقه است

11. The technique of bounding box is combined to match fingerprint minutia based on vector triangular.
[ترجمه ترگمان]روش یک جعبه bounding برای انطباق با اثر انگشت روی مثلثی برداری ترکیب شده است
[ترجمه گوگل]تکنیک محدود کردن جعبه ترکیب شده است تا مینیاتوری اثر انگشت را بر اساس مثلث بردار ترکیب کند

12. This method escapes from the constraints of the traditional algorithm by minutia, and make good use of the stability of flowing trend and relativity between ridges.
[ترجمه ترگمان]این روش از محدودیت های الگوریتم سنتی به وسیله minutia فرار می کند و از پایداری روند جاری و نسبیت بین پشته ها استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این روش از محدودیت های الگوریتم سنتی توسط مینیاتور فرار می کند و از ثبات روند جریان و نسبیت بین خطوط استفاده می کند

13. Signal is in low frequency, while noise in high frequency and minutia in image is also in this area.
[ترجمه ترگمان]سیگنال در فرکانس پایین است، در حالی که نویز در فرکانس بالا و minutia در تصویر نیز در این ناحیه وجود دارد
[ترجمه گوگل]سیگنال در فرکانس پایین است، در حالی که نویز در فرکانس بالا و ضخامت در تصویر نیز در این منطقه است

14. And yes, contrary to the tempting title, these may not be secrets but these are things that tend to be forgotten in the daily minutia you face.
[ترجمه ترگمان]و بله، بر خلاف این عنوان وسوسه انگیز، این ها ممکن است اسرار نباشند اما اینها چیزهایی هستند که دوست دارند در هر روز که با آن ها روبرو می شوید فراموش شوند
[ترجمه گوگل]و بله، بر خلاف عنوان وسوسه انگیز، این ممکن است اسرار نداشته باشد، اما اینها چیزهایی هستند که تمایل دارند در روزهای روزی که با آنها مواجه می شوید فراموش شود

پیشنهاد کاربران

جزییات بی اهمیت

جزئیات ناچیز

1. Frankly, I find the minutia of everyday life much more interesting than the glaring important life changing events that shape our lives.
صادقانه بگویم ، به نظر من جزئیات کم اهمیت زندگی روزمره بسیار جالب تر از وقایع مهم و چشمگیر زندگی است که زندگی ما را شکل می دهد.
2. If anything, this is a lively book that doesn't bog the reader down in minutia, or gloss over important details.
اگر چیزی وجود داشته باشد ، این یک کتاب پر شور و شعف است که خواننده را درگیر جزئیات بی اهمیت نمی کند ، و یا جزئیات مهم را ماستمالی نمی کند.
3. Sometimes we get mired down with minutia and lose sight of what we really need to be doing.
گاهی اوقات ما درگیر جزئیات بی اهمیت می شویم و آنچه را که واقعاً باید انجام دهیم فراموش می کنیم.

Minutia ( noun ) = جزئیات کم اهمیت

معانی دیگر>>>>> فروع



کلمات دیگر: