کلمه جو
صفحه اصلی

myalgia


معنی : درد ماهیچه، درد عضله
معانی دیگر : (پزشکی) درد عضله (یا عضلات)، ماهیچه درد

انگلیسی به فارسی

درد ماهیچه، درد عضله


مایالژی، درد ماهیچه، درد عضله


انگلیسی به انگلیسی

• muscle pain, inflammation of the muscles (pathology)

مترادف و متضاد

درد ماهیچه (اسم)
myalgia

درد عضله (اسم)
myalgia

جملات نمونه

1. Except for myalgia, which quickly resolved with appropriate thyroid replacement, she was entirely asymptomatic.
[ترجمه ترگمان]به جز درد ماهیچه که به سرعت تصمیم گرفته بود جایگزین تیروئید شود، او کاملا از خود نشان می داد
[ترجمه گوگل]به استثنای مایالژی که به سرعت با جایگزینی مناسب تیروئید حل شد، کاملا بدون علامت بود

2. Influenza is characterized by fever, myalgia, headache, pharyngitis, cough and prostration.
[ترجمه ترگمان]بیماری Influenza تب، سردرد، سردرد، سرفه، سرفه و سستی است
[ترجمه گوگل]آنفلوانزا با تب، قوزک پا، سردرد، فارنژیت، سرفه و پروستات مشخص می شود

3. To investigate whether supplementation might alleviate myalgia, the researchers conducted a pilot study in 44 patients who were randomized to coenzyme Q10 or placebo for 12 weeks.
[ترجمه ترگمان]محققان برای بررسی اینکه آیا مکمل ها ممکن است myalgia را کاهش دهند، محققان یک مطالعه آزمایشی در ۴۴ بیمار انجام دادند که برای ۱۲ هفته از coenzyme Q۱۰ یا دارونما استفاده کرده بودند
[ترجمه گوگل]برای بررسی اینکه آیا مکمل ممکن است موجب کاهش میلانگی شود، محققان یک مطالعه آزمایشی را در 44 بیمار که به مدت 12 هفته به صورت کوآنزیم Q10 یا پلاسبو به طور تصادفی انتخاب شدند، انجام دادند

4. Is the Dose-related Reduction in Succinylcholine -induced Myalgia due to Cointervention?
[ترجمه ترگمان]آیا کاهش وابسته به دوز در myalgia ناشی از Succinylcholine ناشی از Cointervention است؟
[ترجمه گوگل]آیا کاهش وابستگی به دوز در سوکین سیلین کولین موجب میالژی ناشی از ابتلا به دیابت می شود؟

5. The main adverse effects included leukopenia, alopecia and myalgia.
[ترجمه ترگمان]عوارض جانبی اصلی شامل leukopenia، alopecia و myalgia بود
[ترجمه گوگل]عوارض جانبی اصلی شامل لکوپنی، آلوپسی و مایالژی بود

6. Objective To compare the incidence of postoperative myalgia (POM) in subjects receiving pretreatment with rocuronium or lidocaine to find a good way to prevent POM.
[ترجمه ترگمان]هدف برای مقایسه شیوع of myalgia (POM)در موضوعات قبل از درمان با rocuronium یا lidocaine برای یافتن راه خوبی برای جلوگیری از این امر
[ترجمه گوگل]هدف: مقایسه میزان بروز مایالژی پس از عمل (POM) در افرادیکه قبل از درمان با روکورونیوم یا لیدوکایین انجام شده است، برای یافتن راه حلی برای جلوگیری از POM

7. Although myalgia and pyrexia were more common in treatment groups, dropout rates related to treatment were similar to those in the placebo group.
[ترجمه ترگمان]بااینکه myalgia و pyrexia در گروهه ای درمان شایع تر بودند، نرخ ترک تحصیل در رابطه با درمان مشابه کسانی بود که در گروه دارونما قرار داشتند
[ترجمه گوگل]اگرچه میالژی و پیتریشیا در گروه های درمانی شایع تر بودند، میزان رهایش مربوط به درمان مشابه بیماران گروه دارونما بود

8. Infected people initially develop fever, headaches, myalgia (muscle pain), sore throat and a dry cough.
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به بیماری در ابتدا تب، سردرد، myalgia (درد عضلانی)، گلو درد و یک سرفه خشک را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]در ابتدا افراد آلوده تب، سردرد، میلان (درد عضلانی)، گلودرد و سرفه خشک ایجاد می کنند

9. The main symptoms are fever, chills, headache, malaise and muscle pain (myalgia).
[ترجمه ترگمان]علایم اصلی تب، لرز، سردرد، ضعف و درد عضلانی (myalgia)هستند
[ترجمه گوگل]علائم اصلی تب، لرز، سردرد، اختلال در خواب و درد عضلانی (میالژیا) است

10. Suxamethonium-induced fasciculations(SIF)may result in postoperative myalgia .
[ترجمه ترگمان]suxamethonium induced - (sif)ممکن است منجر به postoperative myalgia شود
[ترجمه گوگل]فیشیکولوس ناشی از سوکتومونیم (SIF) ممکن است منجر به میلالژی پس از عمل شود

11. Other common symptoms included fatigue, cough, mild sputum production, chills, headache, general malaise and myalgia.
[ترجمه ترگمان]علایم متداول دیگر عبارتند از خستگی، سرفه، خلط خفیف، سردی، سردرد، خستگی عمومی و myalgia
[ترجمه گوگل]سایر نشانه های رایج عبارتند از: خستگی، سرفه، تولید خلط خلط، لرز، سردرد، ضعف عمومی و مایالژی

12. The clinical symptoms of infected patients include high fever, myalgia, weakness, conjunctival suffusion, lymphadenopathy and calf muscle tenderness.
[ترجمه ترگمان]علایم بالینی بیماران مبتلا عبارتند از تب بالا، myalgia، ضعف، conjunctival suffusion، lymphadenopathy و tenderness ماهیچه ای
[ترجمه گوگل]علائم بالینی بیماران آلوده شامل تب بالا، میلان، ضعف، آپاندیس ملتحمه، لنفادنوپاتی و رطوبت عضله گوساله است

13. There were significant difference between normal and increased CK group in the force of muscle, myalgia, potassium, U wave and duration of diseases.
[ترجمه ترگمان]تفاوت معنی داری بین گروه CK ۱ در نیروی عضلانی، myalgia، پتاسیم، موج U و طول مدت بیماری ها وجود داشت
[ترجمه گوگل]اختلاف معنی داری بین گروه نرمال و افزایش CK در نیروی عضله، میلان، پتاسیم، موج U و طول مدت بیماری وجود داشت

14. The main side effects were suppression of myelopoiesis, gastrointestinal disturbance, alopecia, myalgia and arthralgia.
[ترجمه ترگمان]عوارض جانبی اصلی سرکوب of، اختلالات گوارشی، alopecia، myalgia و arthralgia بود
[ترجمه گوگل]عوارض جانبی اصلی سرکوب میلوپوئیز، اختلالات گوارشی، آلوپسی، مایالژی و آرترالژی بود

پیشنهاد کاربران

ماهیچه درد، درد ماهیچه و عضله، دردعضلانی


کلمات دیگر: