کلمه جو
صفحه اصلی

placebo


معنی : دوای مریض راضی کن، مایه تسکین، داروی دل خوش کنک و بی اثر
معانی دیگر : (کلیسای کاتولیک - لاتین: خشنود خواهم کرد) اولین حرف دعای آمرزش مردگان، شبه دارو، دارونما، طب دوای مری­ راضی کن

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) شبه دارو، دارونما، دوای مریض راضی کن، داروی دل خوش کنک و بی اثر، مایه تسکین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: placeboes, placebos
(1) تعریف: an inert substance given to a patient as if it were a drug in order to placate or to serve as a control in an experiment.

- Many people in the study reported that they felt less pain even when they were taking only the placebo.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم در این مطالعه گزارش دادند که حتی هنگامی که فقط از دارونما استفاده کرده بودند، احساس درد کمتری داشتند
[ترجمه گوگل] بسیاری از افراد در این تحقیق گزارش دادند که حتی زمانی که تنها دارونما مصرف می کردند احساس درد کمتری داشتند

(2) تعریف: in the Roman Catholic Church, vespers for the dead.

• tablet that contains no medication but has medical effects due to purely psychological reasons
a placebo is a harmless, inactive substance that a doctor gives to a patient instead of a drug, for example when testing a new drug, or when the patient has imagined their illness.
you can refer to something that is done, said, or given to a person who feels discontented or depressed in order to please or comfort them as a placebo; a literary use.

مترادف و متضاد

دوای مریض راضی کن (اسم)
placebo

مایه تسکین (اسم)
placebo

داروی دل خوش کنک و بی اثر (اسم)
placebo

fake pill


Synonyms: inactive drug, inactive medicine, inactive substance, sugar pill, test substance


جملات نمونه

1. She was only given a placebo, but she claimed she got better - that's the placebo effect.
[ترجمه فرشاد] فقط به او یک دارو نما ( داروی خیالی ) داده شده بود ، ولی ادعا می کرد ( میگفت ، فکر میکرد ، به نظرش می آمد ) بهتر شده است - این تاثیر دارو نما است.
[ترجمه ترگمان]فقط بهش \"پلاسیبو\" داده بود ولی ادعا کرد که بهتر شده این یه اثر \"پلاسیبو\" هستش (داروی الکی)
[ترجمه گوگل]او فقط یک دارونما دریافت کرد، اما ادعا کرد او بهتر شده است - این کار اثر پلاسبو است

2. These small concessions have been made as a placebo to stop the workers making further demands.
[ترجمه ترگمان]این امتیازات کوچک به عنوان a برای متوقف کردن کارگران به کار گرفته شده اند
[ترجمه گوگل]این امتیازات کوچک به عنوان یک دارونما ساخته شده است تا کارگران را متهم به درخواست بیشتر کند

3. Again, the placebo could be powerful because it meets some psychological need for attention and treatment.
[ترجمه ترگمان]دوباره، the می تواند قدرتمند باشد چون نیاز روان شناختی برای توجه و درمان دارد
[ترجمه گوگل]باز هم، پلاسبو می تواند قدرتمند باشد، زیرا با برخی نیاز روانی به توجه و درمان مواجه می شود

4. Medicine has generally regarded the placebo effect as a nuisance: it does make research on new medical drugs very difficult.
[ترجمه ترگمان]پزشکی به طور کلی اثر placebo را به عنوان یک مزاحمت تلقی می کند: این کار تحقیقاتی را بر روی داروهای پزشکی جدید بسیار دشوار می کند
[ترجمه گوگل]پزشکی به طور کلی اثر پلاسبو را به عنوان یک مزاحم در نظر می گیرد که تحقیقات در مورد داروهای جدید پزشکی بسیار دشوار است

5. The control subjects did not receive either placebo or loperamide oxide tablets but underwent an identical series of measurements on one occasion.
[ترجمه ترگمان]سوژه های کنترلی یا قرص های اکسید placebo یا loperamide را دریافت نکردند، اما یک سری از اندازه گیری ها را در یک موقعیت انجام دادند
[ترجمه گوگل]افراد تحت کنترل، قرصهای پلاسبو یا اکسید لورئامید را دریافت نکردند، اما در یک مورد یک سری از اندازه گیری های یکسان انجام دادند

6. Because of ethical considerations no placebo group was established and it is conceded that this inevitably limits the strength of overall conclusions made.
[ترجمه ترگمان]به دلیل ملاحظات اخلاقی هیچ گروه placebo تاسیس نشده است و تصدیق شده است که این امر به ناچار قدرت نتیجه گیری های کلی را محدود می سازد
[ترجمه گوگل]به دلیل ملاحظات اخلاقی، هیچ گروهی از گروه دارونما ایجاد نشد و بر این باور است که این امر به طور اجتناب ناپذیر قدرت نتیجه کلی را محدود می کند

7. Placebo capsules contained liquid paraffin for adults and olive oil for children.
[ترجمه ترگمان]کپسول Placebo حاوی پارافین مایع برای بزرگسالان و روغن زیتون برای کودکان است
[ترجمه گوگل]کپسول های Placebo شامل پارافین مایع برای بزرگسالان و روغن زیتون برای کودکان است

8. Subjects were randomly assigned to receive a placebo or the cholesterol-lowering drug pravastatin.
[ترجمه ترگمان]این موضوعات به طور تصادفی برای دریافت دارونما یا کاهش مصرف مواد مخدر اختصاص داده شدند
[ترجمه گوگل]افراد به طور تصادفی برای دریافت پلاسبو یا داروهای پایین آورنده پروستاتین اختصاص داده شدند

9. There was no difference between the aspirin and placebo groups in the incidence of cerebral haemorrhage.
[ترجمه ترگمان]بین \"آسپرین\" و \"placebo\" در بروز خونریزی مغزی هیچ تفاوتی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]اختلاف بین گروه های آسپیرین و پلاسبو در بروز خونریزی مغزی وجود ندارد

10. In each study, the rates in the vitamin A and placebo groups were similar.
[ترجمه ترگمان]در هر مطالعه، نرخ ها در گروه ویتامین A و placebo مشابه بودند
[ترجمه گوگل]در هر مطالعه، میزان ویتامین A و گروه پلاسبو مشابه بود

11. Leg cramps also occurred in about 5 percent of women on raloxifene compared with 5 percent on placebo.
[ترجمه ترگمان]همچنین در حدود ۵ درصد از زنان مبتلا به raloxifene ساق پا در مقایسه با ۵ درصد on (placebo)یافت می شوند
[ترجمه گوگل]در حدود 5 درصد از زنان در مورد رالوکسیفن در مقایسه با 5 درصد در مورد دارونما، گرفتگی عضلات پا مشاهده شد

12. Recurrent oral and vaginal yeast infections occurred in two patients receiving cyclosporin and oral thrush occurred in one patient receiving placebo.
[ترجمه ترگمان]عفونت های قارچی دهان و واژینال مخمر در دو بیمار که cyclosporin و thrush شفاهی را دریافت می کردند، در یک بیمار که دارونما را دریافت کرده بودند رخ داد
[ترجمه گوگل]در دو بیمار مبتلا به سیکلوسپورین و سوزش دهان دهانی اتفاق می افتد که یکی از بیماران دریافت کننده دارونما است

13. For example, instead of receiving vitamin C as the experimental group is doing, the control group receives a placebo.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، به جای دریافت ویتامین C به عنوان گروه آزمایشی انجام می شود، گروه کنترل یک placebo دریافت می کند
[ترجمه گوگل]برای مثال، به جای دریافت ویتامین C به عنوان گروه تجربی انجام می شود، گروه کنترل یک دارونما دریافت می کنند

14. It enrolled 6090 patients and assigned them to enalapril or placebo.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه ۶۰۹۰ بیمار را ثبت نام کرد و آن ها را به enalapril یا placebo اختصاص داد
[ترجمه گوگل]این 6090 بیمار ثبت نام کردند و آنها را به انالاپریل یا پلاسبو اختصاص دادند

پیشنهاد کاربران

شبه درمان

دارونما

شبه دارو

داروی بی اثر
دارو نما
داروی واهی
داروی الکی

دارویی که برای افرادی تجویز می شود که صرفا خیال می کنند، بیماری خاصی دارند و یا ممکن است به بیماری خاصی مبتلا شوند. در واقع این داروها بیشتر جنبه ی تقویت روانی آنها را داشته و به نوعی پزشکان با فریب ذهنی ایشان، به آنها کمک میکنند که بر ترس خود چیره شوند.
شاید به نوعی بتوان گفت این افراد، بیماریِ ترس از بیماری دارند.

بی اثر

داروی الکی برای کسانی که بیماری رو ب خودشون تلقین میکنند

صوری

مخفف Plush - see - bo
به معنی:کاذب، جعلی

توی فرهنگستان برای این کلمه دوتا معادل گفتن: دارونما و گول دارو

داروی بی اثر

placebo ( علوم دارویی )
واژه مصوب: دارونما
تعریف: فراورده ای کاملاً هم شکل با یک فراوردۀ دارویی، ولی فاقد مادۀ مؤثر دارویی

placebo
a harmless substance given to a sick person instead of medicine, without telling them it is not real. Placebos are often used in tests in which some people take real medicine and others take a placebo, so that doctors can compare the results to see if the real medicine works properly.


کلمات دیگر: