اصطلاح ) 1 - پا به پای کسی رفتن یا بودن، با کسی همگام بودن، از کسی عقب نیفتادن، با کسی چشم و هم چشمی کردن!
2 - تماس یا ارتباطی را با کسی را ادامه دادن.
مثال برای تعریف اول:
I can't keep up with you
من نمیتوانم پا به پای تو بیام.
مثال برای تعریف دوم:
they had kept up with him by means of Xmas cards
آنها از طریق کارت پستال های کریسمس، ارتباط شون با او را ادامه داده بودند.
2 - تماس یا ارتباطی را با کسی را ادامه دادن.
مثال برای تعریف اول:
I can't keep up with you
من نمیتوانم پا به پای تو بیام.
مثال برای تعریف دوم:
they had kept up with him by means of Xmas cards
آنها از طریق کارت پستال های کریسمس، ارتباط شون با او را ادامه داده بودند.