1. Her energy and youthful good looks belie her 65 years.
[ترجمه ترگمان]ظاهر خوب و خوش قیافه او به مدت ۶۵ سال در تناقض است
[ترجمه گوگل]انرژی و جوان بودن او به نظر می رسد او را 65 سال معتدل
2. The gentle lower slopes belie the true nature of the mountain.
[ترجمه ترگمان]شیب های ملایم پایینی ماهیت واقعی کوه را به تناقض در می آورند
[ترجمه گوگل]دامنه های کم عمق، ماهیت واقعی کوه را برآورده می کنند
3. Her looks belie her 50 years.
[ترجمه ترگمان]به نظر او ۵۰ سال است
[ترجمه گوگل]او 50 سال است که به او اعتماد دارد
4. Jaguar's appearance and condition belie her age and we believe she is the only Swan 6sloop in the market.
[ترجمه ترگمان]ظاهر و ظاهر جگوار به او در تناقض است و ما اعتقاد داریم که او تنها قایق سو ان در بازار است
[ترجمه گوگل]ظاهر و شرایط جگوار سنش را برآورده می کند و ما معتقدیم او تنها 6 اسلون سوان در بازار است
5. Her defiant black clothes belie her bashful smile.
[ترجمه ترگمان]لباس سیاه جسورانه ای که به تن داشت، لبخند خجالتی بر لبانش نقش بست
[ترجمه گوگل]لباسهای سیاه پوست او، لبخند خفیف او را تحمل می کند
6. That would belie the complexity of using power and influence flexibly to meet the needs of each situation.
[ترجمه ترگمان]این امر به تناقض با پیچیدگی استفاده از قدرت و نفوذ انعطاف پذیر برای پاسخگویی به نیازهای هر وضعیت می پردازد
[ترجمه گوگل]این امر پیچیدگی استفاده از قدرت و انعطاف پذیری را برای برآورده ساختن نیازهای هر یک از موقعیت ها به همراه خواهد داشت
7. But his conformist image and manner belie his break with strait - laced Japanese business conventions.
[ترجمه ترگمان]اما تصویر و طرز رفتار conformist او در تناقض با قراردادهای تجاری چین و تایوان است
[ترجمه گوگل]اما تصویر و شیوه متفق القولش او را با تساوی قراردادهای کسب و کار ژاپن تضعیف می کند
8. Its extended range and large scale stereo presentation belie its size.
[ترجمه ترگمان]دامنه گسترده آن و ارائه استریو در مقیاس بزرگ به اندازه اندازه آن در تناقض است
[ترجمه گوگل]گستره گسترده آن و ارائه استریوی بزرگ در مقیاس بزرگ
9. But government auditors claim those ratings belie the forces'true abilities.
[ترجمه ترگمان]اما حسابرسان دولتی ادعا می کنند که این رتبه بندی ها توانایی های واقعی نیروها را تصدیق می کنند
[ترجمه گوگل]اما حسابرسان دولتی ادعا می کنند که این اعتبارات توانایی های نیروهای نیرو را دربر می گیرند
10. Such convoluted steps belie the underlying strength of what is being sold.
[ترجمه ترگمان]این قدم های پیچیده نشان دهنده قدرت اساسی آنچه که در حال فروش است است
[ترجمه گوگل]چنین قدم های پیچیده، قدرت پایه آنچه را که فروخته می شود، محکوم می کند
11. But such displays of defiance belie a widening sense of despair among Mr Ahmadinejad's opponents.
[ترجمه ترگمان]اما چنین displays حاکی از احساس ناامیدی در میان مخالفان آقای احمدی نژاد است
[ترجمه گوگل]اما چنین ظلم هایی ناشی از افزایش ناامیدی در مخالفان احمدی نژاد است
12. Build chastity memorial arch to belie the truth of being a bitch.
[ترجمه ترگمان]arch را بساز تا حقیقت را بر زبان نیاورد
[ترجمه گوگل]ساخت قبر یادبود عرفانی برای حقیقت بودن یک عوضی
13. Trends in other commodities also belie a broader slowdown.
[ترجمه ترگمان]گرایش ها در سایر کالاها نیز در تناقض با رکود گسترده تر هستند
[ترجمه گوگل]روند در کالاهای دیگر همچنین کاهش سرعت بیشتری را نشان می دهد
14. Lily's incisive lyrical observations belie her years.
[ترجمه ترگمان]نامه های عاشقانه لی لی در سال های سال او را بر هم می زد
[ترجمه گوگل]مشاهدات تند و تیزانه لیلی، سال های او را تحمل می کند