کلمه جو
صفحه اصلی

fridge


معنی : یخچال برقی، خنک کننده، سردخانه، دستگاه مبرد
معانی دیگر : (عامیانه - بیشتر درانگلیس) یخچال (برقی)، refrigerator : یخچال برقی

انگلیسی به فارسی

( refrigerator =) یخچال برقی، سردخانه، دستگاه مبرد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a refrigerator.

• refrigerator (informal)
a fridge is a large metal container for storing food at low temperatures to keep it fresh.

مترادف و متضاد

یخچال برقی (اسم)
cold store, fridge, frig, refrigerator

خنک کننده (اسم)
fridge, conditioner, cooler, radiator

سردخانه (اسم)
fridge, frig, refrigerator

دستگاه مبرد (اسم)
fridge, frig, refrigerator

جملات نمونه

1. The butter will soften out of the fridge.
[ترجمه غزل] کره بیرون یخچال نرم تر میشه
[ترجمه Melika] کره در بیرون یخچال آب میشود
[ترجمه Sarina] کره خارج از یخچال آب می شود
[ترجمه ترگمان] کره از یخچال کم میشه
[ترجمه گوگل]کره از یخچال خیس می شود

2. I've put the beer in the fridge to chill.
[ترجمه ترگمان]آبجو را در یخچال گذاشتم تا خونسرد باشم
[ترجمه گوگل]من آبجو را در یخچال گذاشتم تا خنک شود

3. There's some ice in the fridge.
[ترجمه رضا سعیدی] آنجا کمی یخ در یخچال هست
[ترجمه یگانه] مقداری یخ تو یخچاله
[ترجمه گلسا] مقداری یخ در یخچال وجود دارد.
[ترجمه ] مقداری یخ در یخچال است
[ترجمه ترگمان]یه مقدار یخ تو یخچال هست
[ترجمه گوگل]یخ در یخچال وجود دارد

4. He tottered to the fridge, got a beer and slumped at the table.
[ترجمه ترگمان]او تلو تلو خوران به سمت یخچال رفت، آبجو گرفت و روی میز ولو شد
[ترجمه گوگل]او به یخچال افتاد، آبجو گرفت و در میز افتاد

5. The brown mush in the fridge is some veg soup left over.
[ترجمه ترگمان]حریره قهوه ای در یخچال سوپ سبزی است که باقی مانده
[ترجمه گوگل]قهوه ای قهوه ای در یخچال یک قاشق سوپ خوری است

6. The kids tend to raid the fridge when they get home from school.
[ترجمه ترگمان]بچه ها دوست دارند وقتی از مدرسه به خانه می رسند به یخچال حمله کنند
[ترجمه گوگل]وقتی بچه ها از مدرسه می روند، بچه ها تمایل به یخچال دارند

7. Defrost the fridge regularly so that it works at maximum efficiency.
[ترجمه ترگمان]یخچال را مرتب نگه دارید تا حداکثر کارآیی را داشته باشد
[ترجمه گوگل]یخچال را به طور منظم یخ زده کنید تا در حداکثر کارایی کار کند

8. Put it in the fridge to keep it fresh.
[ترجمه ترگمان] بذارش تو یخچال که اونو تازه نگه داری
[ترجمه گوگل]آن را در یخچال قرار دهید تا آن را تازه نگه دارید

9. Put the jelly in the fridge to set.
[ترجمه ترگمان] ژله رو بذار تو یخچال که آماده باشه
[ترجمه گوگل]ژله را در یخچال قرار دهید تا تنظیم شود

10. I always stock up the fridge before my sister comes to stay.
[ترجمه ترگمان]من همیشه قبل از اینکه خواهرم بیاد، یخچال رو ذخیره می کنم
[ترجمه گوگل]من همیشه یخچال را قبل از اینکه خواهرم می آید بماند، بارگیری می کنم

11. We had no fridge, cooker, cutlery or crockery.
[ترجمه ترگمان]ما یخچال، آشپز، کارد و چنگال نداشتیم
[ترجمه گوگل]ما تا به حال هیچ یخچال، اجاق گاز، کارد و چنگال و یا ظروف نداریم

12. Their spartan lifestyle prohibits a fridge or a phone.
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی Their، یک یخچال یا تلفن را منع کرده است
[ترجمه گوگل]سبک زندگی اسپارتان، یخچال و یا تلفن را ممنوع می کند

13. There's some cheese in the fridge and that's about it.
[ترجمه ترگمان]یه مقدار پنیر تو یخچال هست
[ترجمه گوگل]بعضی از پنیر در یخچال وجود دارد و این در مورد آن است

14. His fridge was bare apart from three very withered tomatoes.
[ترجمه ترگمان]در یخچال او از سه تا گوجه فرنگی خشک خالی بود
[ترجمه گوگل]یخچال او از سه گوجه فرنگی خرد شده جدا شده بود

15. I always keep fruit in the fridge so as to keep insects off it.
[ترجمه ترگمان]همیشه میوه را در یخچال نگه می دارم تا حشرات را از آن دور نگه دارم
[ترجمه گوگل]من همیشه در یخچال نگهداری میکنم تا حشرات را از بین ببرم

پیشنهاد کاربران

مخفف ( refrigerator ) یعنی: یخچال

فریزر . . . . یخچال
انگلیسی:refrigerator

یخچال

سردخانه

یخچال ، سردخانه و خنک کننده


یخچال یا یک وسیله ی برقی که مواد غذایی را در داخل آن قرار میدهیم تا خراب نشود.


یخچال
انگلیسی:refrigerator



کلمات دیگر: