هوای رقیق
thin air
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• air which is not heavy; no where
جملات نمونه
1. It's difficult carrying such heavy loads in the thin air of the mountains.
[ترجمه ترگمان]حمل بار سنگین در هوای رقیق کوهستان دشوار است
[ترجمه گوگل]حمل بارهای سنگین در هوای نازک کوه ها دشوار است
[ترجمه گوگل]حمل بارهای سنگین در هوای نازک کوه ها دشوار است
2. He had materialized out of thin air; I had not seen or heard him coming.
[ترجمه ترگمان]او از میان هوای رقیق ظاهر شده بود؛ من ندیده بودم که او بیاید
[ترجمه گوگل]او از هوا نازک ساخته شده بود؛ من دیده ام و او را ندیده ام
[ترجمه گوگل]او از هوا نازک ساخته شده بود؛ من دیده ام و او را ندیده ام
3. She can't just have vanished into thin air.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند فقط در هوای رقیق ناپدید شود
[ترجمه گوگل]او نمیتواند به هوا نازک شود
[ترجمه گوگل]او نمیتواند به هوا نازک شود
4. Victor and his kidnappers had vanished into thin air.
[ترجمه ترگمان]ویکتور و آدم رباها ناپدید شده بودند
[ترجمه گوگل]ویکتور و آدم ربایان او را به هوا نازک ریختند
[ترجمه گوگل]ویکتور و آدم ربایان او را به هوا نازک ریختند
5. The little man appeared out of thin air.
[ترجمه ترگمان]مرد کوچک از هوای رقیق بیرون آمد
[ترجمه گوگل]مرد کمی از هوا نازک ظاهر شد
[ترجمه گوگل]مرد کمی از هوا نازک ظاهر شد
6. He was nestling within thin air and cinders.
[ترجمه ترگمان]در هوای رقیق و خاکستر غرق شده بود
[ترجمه گوگل]او در هوا و هوا نازک بود
[ترجمه گوگل]او در هوا و هوا نازک بود
7. Victor and his kidnappers had disappeared into thin air.
[ترجمه ترگمان]ویکتور و آدم رباها در هوا ناپدید شده بودند
[ترجمه گوگل]ویکتور و آدم ربایان او به هوا نازک ناپدید شدند
[ترجمه گوگل]ویکتور و آدم ربایان او به هوا نازک ناپدید شدند
8. It was almost as if he'd vanished into thin air.
[ترجمه ترگمان]انگار در هوای رقیق ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]تقریبا به نظر می رسید که او به هوا نازک می رفت
[ترجمه گوگل]تقریبا به نظر می رسید که او به هوا نازک می رفت
9. Her thin voice trailed off into thin air, leaving its faint warning of damage, dirt, even theft.
[ترجمه ترگمان]صدای نازک او در هوا محو شد و هشدار ضعیف را از آسیب و کثافت و حتی دزدی رها کرد
[ترجمه گوگل]صدای نازک او به هوا نازک منتهی شد و هشدار ضعیفی از آسیب، خاک و حتی سرقت را به وجود آورد
[ترجمه گوگل]صدای نازک او به هوا نازک منتهی شد و هشدار ضعیفی از آسیب، خاک و حتی سرقت را به وجود آورد
10. An opinion can not be conjured out of thin air - it must be based on something.
[ترجمه ترگمان]یک نظر نمی تواند از هوای رقیق درست شود - باید براساس چیزی باشد
[ترجمه گوگل]یک نظر نمی تواند از هوا نازک شود - باید بر اساس چیزی باشد
[ترجمه گوگل]یک نظر نمی تواند از هوا نازک شود - باید بر اساس چیزی باشد
11. Yet he seemed to disappear into thin air.
[ترجمه ترگمان]با این حال به نظر می رسید که در هوای رقیق ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]با این حال او به نظر می رسید به هوا نازک ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]با این حال او به نظر می رسید به هوا نازک ناپدید می شود
12. I can't simply conjure up the money out of thin air.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم به سادگی پول رو از هوای رقیق درست کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پول را از هوا نازک کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پول را از هوا نازک کنم
13. I can't come up with £10 000 out of thin air - it'll take a while to find that kind of money.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم با هزار پوند از هوای بیرون بیام - یه مدتی طول می کشه تا این نوع پول رو پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم 10 هزار پوند از هوا ناز بگیرم - برای پیدا کردن این نوع از پول، وقت صرف خواهد کرد
[ترجمه گوگل]من نمی توانم 10 هزار پوند از هوا ناز بگیرم - برای پیدا کردن این نوع از پول، وقت صرف خواهد کرد
14. It seems like researchers have just pulled the numbers out of thin air.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که محققین تنها تعداد افراد را از هوای رقیق به بیرون کشیده بودند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که محققان فقط اعداد را از هوا نازک گرفته اند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که محققان فقط اعداد را از هوا نازک گرفته اند
پیشنهاد کاربران
Boots appeared out of thin air:
از توی هوا ( خودبخود ) پوتینها ظاهر شد
از توی هوا ( خودبخود ) پوتینها ظاهر شد
از ناکجا آباد
باد آورده
used to refer to the state of being invisible or non - existent.
"she just vanished into thin air"
"he spirited himself off that island into thin air"
"she just vanished into thin air"
"he spirited himself off that island into thin air"
هوا ، چه در قله اورست و چه در سطح دریا ، حاوی 21 درصد اکسیژن است . اما در ارتفاعات بالا ، تراکم هوا تغییر می کند و هوا رقیق می شود . معمولا thin air اشاره به همین هوای رقیق دارد و معمولا برای ارتفاعات و کوه ها استفاده میشه
into thin air ( i. e. she just vanished into thin air. ) در هیچ/ناکجا
out of thin air ( i. e. She seemed to appear out of thin air. ) از هیچ/ناکجا
out of thin air ( i. e. She seemed to appear out of thin air. ) از هیچ/ناکجا
در بحث مالی یعنی پول بادآورده. . . که اوایل به رمز ارزها میگفتن یعنی مثلا کامپیوتر روشن بشه بعد پول دربیاد! ( همون ماینینگ )
کلمات دیگر: