اولا، قبلا از همه چیز، مقدمتا
for a start
اولا، قبلا از همه چیز، مقدمتا
جملات نمونه
1. We'll take names and phone numbers for a start, then later on we can get more details.
[ترجمه ترگمان]ما برای شروع نام و شماره تلفن را می گیریم، سپس بعدا می توانیم جزئیات بیشتری بدست آوریم
[ترجمه گوگل]ما برای شروع یک نام و شماره تلفن را می گیریم و بعدا می توانیم جزئیات بیشتری کسب کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای شروع یک نام و شماره تلفن را می گیریم و بعدا می توانیم جزئیات بیشتری کسب کنیم
2. I'm not buying it I can't afford it for a start.
[ترجمه ترگمان]من قبول نمی کنم که از عهده این کار برآیم
[ترجمه گوگل]من آن را نمی خریدم و نمی توانم آن را برای شروع بسازم
[ترجمه گوگل]من آن را نمی خریدم و نمی توانم آن را برای شروع بسازم
3. For a start, let's agree where we should meet.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، اجازه دهید قبول کنیم که کجا باید ملاقات کنیم
[ترجمه گوگل]برای شروع، بیایید توافق کنیم که در آن باید دیدار کنیم
[ترجمه گوگل]برای شروع، بیایید توافق کنیم که در آن باید دیدار کنیم
4. Well, for a start, the weather was horrible.
[ترجمه ترگمان]خوب، برای شروع، هوا وحشتناک بود
[ترجمه گوگل]خوب، برای یک شروع، آب و هوا وحشتناک بود
[ترجمه گوگل]خوب، برای یک شروع، آب و هوا وحشتناک بود
5. For a start, this is a story of a number of telepathically gifted children who were accidentally killed six years ago.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، این داستان تعدادی از کودکان با استعداد است که به طور تصادفی شش سال پیش کشته شدند
[ترجمه گوگل]برای شروع، این داستانی است از تعدادی از کودکانی که به طرز تلخی متحجر شده اند و شش سال پیش به طور تصادفی کشته شدند
[ترجمه گوگل]برای شروع، این داستانی است از تعدادی از کودکانی که به طرز تلخی متحجر شده اند و شش سال پیش به طور تصادفی کشته شدند
6. For a start, it slips under the 2 litre tax threshold.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، آن زیر آستانه مالیاتی ۲ لیتر قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]برای شروع، آن را تحت آستانه مالیات 2 لیتر حرکت می کند
[ترجمه گوگل]برای شروع، آن را تحت آستانه مالیات 2 لیتر حرکت می کند
7. So, for a start, be miserly about tomato paste in meat sauces for pasta.
[ترجمه ترگمان]پس برای شروع درباره خمیر گوجه فرنگی در سس های گوشتی برای پاستا
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای شروع، بدبختی در مورد رب گوجه فرنگی در سس گوشت برای ماکارونی
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای شروع، بدبختی در مورد رب گوجه فرنگی در سس گوشت برای ماکارونی
8. The Government for a start, which is commissioning research into dozy citizenship.
[ترجمه ترگمان]دولت برای شروع، که تحقیق در مورد شهروندی dozy است
[ترجمه گوگل]دولت برای شروع، که تحقیق را برای شهروندی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]دولت برای شروع، که تحقیق را برای شهروندی انجام می دهد
9. For a start, there is the cost of what has traditionally been the principal means of covering risk - insurance.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، هزینه آن چیزی است که به طور سنتی ابزار اصلی پوشش ریسک بیمه بوده است
[ترجمه گوگل]برای شروع، هزینه های آنچه که به طور سنتی ابزار اصلی پوشش ریسک - بیمه است، وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای شروع، هزینه های آنچه که به طور سنتی ابزار اصلی پوشش ریسک - بیمه است، وجود دارد
10. For a start, it is a subordinate class, and being a socialist means surrendering a culture of subordination for self-determination.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، آن یک طبقه فرعی است، و یک سوسیالیست بودن به معنای تسلیم یک فرهنگ اطاعت برای خودمختاری است
[ترجمه گوگل]برای شروع، این یک طبقه تحت تسلط است و داشتن یک سوسیالیستی، تسلیم یک فرهنگ فرمانروایی برای خودکامگی است
[ترجمه گوگل]برای شروع، این یک طبقه تحت تسلط است و داشتن یک سوسیالیستی، تسلیم یک فرهنگ فرمانروایی برای خودکامگی است
11. For a start he should-but probably won't-ignore the cry for David Beckham to be captain.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا باید - اما احتمالا - از فریاد دیوید بکهام برای کاپیتان بودن چشم پوشی نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]برای شروع او باید، اما احتمالا دیوید بکهام، کاپیتان، نخواهد فهمید
[ترجمه گوگل]برای شروع او باید، اما احتمالا دیوید بکهام، کاپیتان، نخواهد فهمید
12. They were small groups for a start.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای شروع یک گروه کوچک بودند
[ترجمه گوگل]آنها برای شروع یک گروه کوچک بودند
[ترجمه گوگل]آنها برای شروع یک گروه کوچک بودند
13. For a start, sheer distance put a well-nigh insurmountable barrier be-tween me and my peers.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، فاصله محض بین من و my از سد insurmountable به هم نزدیک می شود
[ترجمه گوگل]برای شروع، فاصله ی منحصر به فرد مانع مانع بسیار قابل ملاحظهای بین من و همسالان من شده است
[ترجمه گوگل]برای شروع، فاصله ی منحصر به فرد مانع مانع بسیار قابل ملاحظهای بین من و همسالان من شده است
14. For a start, it allows the poor into the housing market by keeping costs low and not threatening higher-income groups.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، به فقرا اجازه می دهد تا با نگه داشتن هزینه های پایین و عدم تهدید گروه های بالاتر درآمد، وارد بازار مسکن شوند
[ترجمه گوگل]برای شروع، فقرا را به بازار مسکن اجازه می دهد با نگه داشتن هزینه های کم و تهدید گروه های با درآمد بالا
[ترجمه گوگل]برای شروع، فقرا را به بازار مسکن اجازه می دهد با نگه داشتن هزینه های کم و تهدید گروه های با درآمد بالا
15. For a start, the introduction of the changes enshrined in the new Charities Act will be a slow process.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، معرفی تغییرات مندرج در قانون خیریه های جدید یک فرآیند کند خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای شروع، معرفی تغییراتی که در قانون خیریه جدید ذکر شده، یک روند آهسته خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای شروع، معرفی تغییراتی که در قانون خیریه جدید ذکر شده، یک روند آهسته خواهد بود
پیشنهاد کاربران
در وهله اول/نخست
اولا
نخست آنکه
کلمات دیگر: