کلمه جو
صفحه اصلی

antonym


معنی : ضد و نقیض، متضاد، کلمهء متضاد
معانی دیگر : (واژه ای که معنای آن درست مقابل واژه ی دیگر باشد) متضاد، پادواج، ضد و نقی­

انگلیسی به فارسی

آنتونیم، متضاد، ضد و نقیض، کلمهء متضاد


کلمه متضاد، ضد و نقیض، متضاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: antonymous (adj.)
• : تعریف: a word having a meaning opposite to that of another word.
مشابه: antithesis, contrary, converse, opposite

- "Late" is an antonym of "early". (Cf. synonym.).
[ترجمه ترگمان] \"دیر\" یک antonym از \"زود\" است (Cf)synonym)
[ترجمه گوگل] 'late' antonym 'early' است (ص مترجم)

• word having the opposite meaning of another word
the antonym of a word is another word which means the opposite.

مترادف و متضاد

Synonyms: opposite, reverse


Antonyms: synonym


ضد و نقیض (اسم)
antithesis, antonym

متضاد (اسم)
antonym

کلمهء متضاد (اسم)
antonym

word with opposite meaning to another word


جملات نمونه

"Cold" is the antonym of "warm".

«سرد» متضاد «گرم» است.


1. "cold" is the antonym of "warm"
((سرد)) متضاد ((گرم)) است.

2. Two antonyms of 'light' are 'dark' and 'heavy'.
[ترجمه ترگمان]دو چراغ روشن تیره و سنگین هستند
[ترجمه گوگل]دو علامت 'نور' 'تاریک' و 'سنگین' هستند

3. " Long " is the antonym of'short ".
[ترجمه امیر] بلند متضاد کوتاه است
[ترجمه ترگمان]\"بلند\" نشانه کوتاه است
[ترجمه گوگل]'طولانی' 'antonym' 'کوتاه' 'است

4. 'Old' has two possible antonyms: 'young' and 'new'.
[ترجمه ترگمان]پیر دو antonyms دارد: جوان و جدید
[ترجمه گوگل]'قدیمی' دارای دو علامت ممکن است: 'جوان' و 'جدید'

5. Synonyms and Antonyms - which should be easily accessible from a given entry.
[ترجمه ترگمان]Synonyms و Antonyms - که باید به راحتی از یک ورودی مشخص در دسترس باشند
[ترجمه گوگل]مترادف و متضاد - که باید از یک ورودی به راحتی قابل دسترسی باشد

6. With pairs of antonyms, if one member undergoes a metaphorical extension, the other tends to change in a parallel fashion.
[ترجمه ترگمان]با جفت of، اگر یک عضو تحت یک پسوند استعاری قرار گیرد، دیگری به روش موازی تغییر می کند
[ترجمه گوگل]با جفت متضاد، اگر یک عضو یک فرمت استعاری ایجاد کند، دیگر تمایل به تغییر در حالت موازی دارد

7. A dictionary of synonyms and antonyms might also be useful.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ لغات مترادف و مترادف هم می تواند مفید باشد
[ترجمه گوگل]فرهنگ لغت مترادف ها و آنتونیم ها نیز ممکن است مفید باشد

8. T : Yes, what is the antonym of " interesting '? "
[ترجمه ترگمان]T: بله، antonym از \"جالب\" چیست؟ \"
[ترجمه گوگل]T: بله، آنتن 'جالب' چیست؟ '

9. In this sense, the antonym of libido is destrudo.
[ترجمه ترگمان]در این حالت، antonym جنسی destrudo است
[ترجمه گوگل]به این معنا، آنتونیم لیبیود، از بین رفته است

10. In English, antonym is a word that is contrary in meaning to another.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی در زبان انگلیسی واژه ای است که با معنای دیگری مغایر است
[ترجمه گوگل]در انگلیسی، آنتونیوم یک کلمه است که در معنا به دیگری متضاد است

11. Regarding the Shortcomings in Antonym Study from Lao Zi's " you " and " wu "
[ترجمه ترگمان]با توجه به the در مطالعه antonym از Lao \"شما\" و \"wu\"
[ترجمه گوگل]با توجه به نقایص در مطالعه Antonym از 'شما' و 'وو' Lao Zi

12. An antonym is a express those ways the opposite of anotIT express.
[ترجمه ترگمان]یک antonym یک روش بیان آن راه هایی است که مخالف بیان anotIT است
[ترجمه گوگل]Antonym بیانهایی است که در مقابل بیان anotIT بیان می شود

13. The paper tries to study the asymmetry of antonym in Chinese from the perspective of lexical semantics and on the basic of markedness theory.
[ترجمه ترگمان]این مقاله سعی دارد عدم تقارن of در چینی را از دیدگاه معناشناسی واژگانی و پایه تیوری markedness مطالعه کند
[ترجمه گوگل]مقاله تلاش می کند تا عدم تقارن آنتونی را در چینی از دیدگاه معانی واژگانی و بر پایه تئوری مشخصه مطالعه کند

پیشنهاد کاربران

opposite
متضاد
مثال:
The antonym of good is bad

ضد و نقیض . متضاد.

antonym ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: متضاد
تعریف: واژه ای که معنی آن با معنی واژه یا واژه های دیگر تقابل داشته باشد


کلمات دیگر: