مبلغ اغراق امیز زیاد
exaggerated
مبلغ اغراق امیز زیاد
انگلیسی به فارسی
مبلغ اغراقآمیز (زیاد)
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: exaggeratedly (adv.)
مشتقات: exaggeratedly (adv.)
• (1) تعریف: overstated; excessive.
• مشابه: sensational, superlative
• مشابه: sensational, superlative
- His stories of past glory seem exaggerated, and we find them hard to believe.
[ترجمه موسی] داستان های او درباره شکوه گذشته اغراق آمیز به نظر می رسد و ما به سختی آن ها را باور می کنیم.
[ترجمه ترگمان] داستان شکوه گذشته او اغراق آمیز به نظر می رسد، و ما آن ها را به سختی می توان باور کرد[ترجمه گوگل] داستان های او از شکوه گذشته به نظر می رسد اغراق آمیز است، و ما آنها را سخت بر این باور است
- She has an exaggerated sense of her own importance.
[ترجمه ترگمان] او شعور زیادی از اهمیت خود دارد
[ترجمه گوگل] او یک احساس غریب از اهمیت خود دارد
[ترجمه گوگل] او یک احساس غریب از اهمیت خود دارد
• (2) تعریف: larger than normal.
- She has slightly exaggerated facial features.
[ترجمه ترگمان] چهره او کمی اغراق آمیز است
[ترجمه گوگل] او ویژگی های صورت کمی اغراق شده است
[ترجمه گوگل] او ویژگی های صورت کمی اغراق شده است
• overstated, made to seem greater or more important than it really is, overdone, excessive
something that is exaggerated is or seems larger, better, worse, or more important than it needs to be.
something that is exaggerated is or seems larger, better, worse, or more important than it needs to be.
مترادف و متضاد
overstated, embellished
Synonyms: a bit thick, abstract, amplified, artificial, bouncing, caricatural, distorted, embroidered, exalted, excessive, extravagant, fabricated, fabulous, false, fantastic, farfetched, hammy, highly colored, histrionic, hyperbolic, impossible, inflated, magnified, melodramatic, out of proportion, overblown, overdone, overestimated, overkill, overwrought, preposterous, pretentious, schmaltzy, sensational, spectacular, steep, strained, stylized, tall, too much, too-too, unrealistic
Antonyms: depreciated, minimized, played down, reduced, understated, unembellished, unexaggerated
جملات نمونه
1. she exaggerated her own daughter's virtues
او محسنات دختر خود را بزرگ می کرد.
2. rumors of his death were greatly exaggerated
شایعات مرگ او بسیار پر آب و تاب بودند.
3. a writer who had filled his story with exuberant images and exaggerated statements
نویسنده ای که داستان خود را پر از استعارات پرتکلف و اظهارات مبالغه آمیز کرده بود
4. These figures have been greatly exaggerated.
[ترجمه ترگمان]این ارقام خیلی اغراق کرده اند
[ترجمه گوگل]این ارقام بسیار زیاد شده است
[ترجمه گوگل]این ارقام بسیار زیاد شده است
5. They should be sceptical of exaggerated claims for what such courses can achieve.
[ترجمه موسی] آنها باید در مورد ادعاهای اغراق آمیز در مورد آنچه که چنین آموزه هایی را می توانند کسب کنند، شک داشته باشند.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید نسبت به ادعاهای گزافه گویی درباره آنچه که چنین دوره هایی می توانند به آن دست یابند، تردید دارند[ترجمه گوگل]آنها باید از ادعاهای بیش از حد برای آنچه که این دوره ها می توانند دست یابند، شکاک باشند
6. The threat of attack has been greatly exaggerated.
[ترجمه ترگمان]تهدید حمله به شدت مورد اغراق قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]تهدید به حمله شدید بوده است
[ترجمه گوگل]تهدید به حمله شدید بوده است
7. They exaggerated the enemy's losses and understated their own.
[ترجمه موسی] آنها در تلفات دشمن اغراق کردند و در مورد ضررهای خود حقیقت را اظهار نکردند.
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به زیان دشمن اغراق می کردند و خود را دست کم می گرفتند[ترجمه گوگل]آنها غلبه دشمن را افزایش دادند و خود را کم رنگ کردند
8. Reports of his drinking have been wildly exaggerated.
[ترجمه موسی] گزارش های مربوط به نوشیدن او به شدت اغراق آمیز بوده است.
[ترجمه ترگمان]گزارش های نوشیدن او بسیار مبالغه آمیز است[ترجمه گوگل]گزارش های نوشیدنی او به شدت غریب بوده است
9. She has an exaggerated sense of her own importance.
[ترجمه ترگمان]او شعور زیادی از اهمیت خود دارد
[ترجمه گوگل]او یک احساس غریب از اهمیت خود دارد
[ترجمه گوگل]او یک احساس غریب از اهمیت خود دارد
10. The revenue figures may be slightly exaggerated .
[ترجمه ترگمان]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد
[ترجمه گوگل]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد
[ترجمه گوگل]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد
11. The newspapers exaggerated the whole affair wildly.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها دیوانه وار تمام ماجرا را مبالغه آمیز جلوه می دادند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها همه چیز را به طرز وحشتناکی اغراق کرده است
[ترجمه گوگل]روزنامه ها همه چیز را به طرز وحشتناکی اغراق کرده است
12. The story had been wildly exaggerated.
[ترجمه ترگمان]این داستان به طرزی وحشیانه اغراق آمیز شده بود
[ترجمه گوگل]داستان به شدت اغراق آمیز بوده است
[ترجمه گوگل]داستان به شدت اغراق آمیز بوده است
13. He looked at me with exaggerated surprise.
[ترجمه ترگمان]با تعجب مبالغه آمیز به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با شگفتی هیجان انگیز به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با شگفتی هیجان انگیز به من نگاه کرد
14. Demand for satellite television has been greatly exaggerated.
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای تلویزیون ماهواره ای به شدت مورد اغراق قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]تقاضا برای تلویزیون ماهواره ای تا حد زیادی اغراق آمیز است
[ترجمه گوگل]تقاضا برای تلویزیون ماهواره ای تا حد زیادی اغراق آمیز است
پیشنهاد کاربران
اغراق شده
بزرگنمایی شده
مبالغه آمیز
بزرگنمایی شده
مبالغه آمیز
مبالغه، بزرگنمایی شده، ازکاه کوه ساخته، اغراق گویی
exaggerated ( adj ) = اغراق آمیز، اگزجره، افراطی، مبالغه شده
exaggerated value = ارزش مبالغه شده
exaggerated value = ارزش مبالغه شده
شدید
اغراق امیز
اغراق امیز
غلوآمیز
an exaggerated sound or movement is emphasized to make people notice
کلمات دیگر: