کلمه جو
صفحه اصلی

uninterruptedly

انگلیسی به انگلیسی

• without stopping, in an uninterrupted manner

جملات نمونه

1. He is ever contemptible and uninterruptedly ridiculous.
[ترجمه ترگمان]او همیشه پست و بی وقفه است
[ترجمه گوگل]او همیشه مضحک و بی وقفه مسخره است

2. You and he smiled at me uninterruptedly night, my eyes I can only red.
[ترجمه ترگمان]تو و او یک شب بدون وقفه به من لبخند زد، چشم هایم فقط قرمز بودند
[ترجمه گوگل]شما و او به طور شبانه به من لبخند زد، چشمان من فقط می توانم قرمز باشم

3. We hope that such cooperation will develop uninterruptedly and yield plentiful and substantial fruit.
[ترجمه ترگمان]امیدواریم چنین هم کاری بدون وقفه ایجاد شود و میوه فراوان و قابل توجه داشته باشد
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که چنین همکاری بی وقفه رشد کند و میوه های فراوان و قابل توجهی تولید کند

4. Start uninterruptedly the new phase of modernization based on the scientific methods.
[ترجمه ترگمان]شروع مرحله جدید مدرن سازی براساس روش های علمی را آغاز کنید
[ترجمه گوگل]بطور بی وقفه مرحله جدیدی از مدرنیزاسیون را بر اساس روش های علمی آغاز می کند

5. It is an uninterruptedly solving contradiction process to guide religion to cope with socialist society.
[ترجمه ترگمان]این یک فرآیند contradiction uninterruptedly برای هدایت مذهب برای سازگاری با جامعه سوسیالیستی است
[ترجمه گوگل]این یک فرآیند تضاد بدون وقفه است تا دین را برای مقابله با جامعه سوسیالیست هدایت کند

6. Nevertheless, she helps us uninterruptedly still buy new shoe.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او به ما کمک می کند تا یک کفش جدید را هم خریداری کنیم
[ترجمه گوگل]با این وجود، او به ما کمک می کند تا به طور مداوم کفش های جدید را خریداری کنیم

7. The mobile phase is provided uninterruptedly and can be changed on - line by switching a ten - way valve.
[ترجمه ترگمان]فاز متحرک بدون وقفه ارایه می شود و می تواند با تغییر یک شیر ده راه تغییر یابد
[ترجمه گوگل]فاز متحرک بدون وقفه ارائه می شود و می تواند با تغییر سوپاپ دهانه ای به صورت آنلاین تغییر یابد

8. He had been thinking almost uninterruptedly of her.
[ترجمه ترگمان]تقریبا بدون وقفه به او فکر کرده بود
[ترجمه گوگل]او تقریبا بی وقفه از او فکر کرده بود

9. Fortune smiled upon him uninterruptedly.
[ترجمه ترگمان]بخت به او لبخند زد
[ترجمه گوگل]فورچون بدون وقفه لبخند زد

10. This pleasant state of affairs had continued peacefully and uninterruptedly for many years.
[ترجمه ترگمان]این وضع مطبوع و مطبوع سال ها به طور مسالمت آمیز و بدون وقفه ادامه یافته بود
[ترجمه گوگل]این وضعیت خوشایند امور سالم برای سال ها به آرامش و بدون وقفه ادامه داده است

11. Ganesha agreed, but only on the condition that Vyasa recite the poem uninterruptedly, without pausing.
[ترجمه ترگمان]گانشا موافق است، اما تنها در شرایطی که Vyasa بدون توقف، شعر را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]گانشا موافقت کرد، اما تنها با این شرط که ویاسا شعر را بدون وقفه به طور بی وقفه می خوانند

12. In direct examination, the counsel questions his own witnesses with many tag questions to provide much space and leeway for the witness to uninterruptedly construct narratives.
[ترجمه ترگمان]در بررسی های مستقیم، این مشاور شاهدان خود را با بسیاری از سوالات برچسب برای فراهم کردن فضای آزادی عمل و آزادی عمل برای شاهد برای داستان ساخت پیوسته سوال می کند
[ترجمه گوگل]در معاینات مستقیم، وکیل شاهدان خود را با بسیاری از سؤالات تگ به سؤال می برد تا فضای بسیار زیادی را برای شهادت فراهم آورد تا بدون وقفه روایت ها را ایجاد کنند

13. There are two regulated power supply working together. Each supplies for half load. If one breaks and quits automatically, another will supply for whole load to ensure power supply uninterruptedly .
[ترجمه ترگمان]دو منبع تغذیه منظم وجود دارد که با هم کار می کنند هر یک از تدارکات برای نیمی از بار اگر یکی بشکند و به طور خودکار کناره گیری کند، دیگری کل بار را تامین خواهد کرد تا از وقفه تامین برق اطمینان حاصل شود
[ترجمه گوگل]دو منبع تغذیه تنظیم شده با هم کار می کنند هر بار برای نصف بار اگر یکی به طور اتوماتیک شکسته شود و دیگری به طور خودکار خاموش شود، دیگر برای کل بار برای تأمین برق بدون وقفه عرضه می شود

14. The true-feeling composition teaching has been carried out in a junior class for 3 years uninterruptedly and systematically.
[ترجمه ترگمان]تدریس ترکیب احساس واقعی در کلاس سوم به مدت ۳ سال بدون وقفه و به صورت سیستماتیک انجام شده است
[ترجمه گوگل]تدریس ترکیبی واقعی در 3 سال بدون وقفه و به طور سیستماتیک در کلاس مدرسه انجام شده است

پیشنهاد کاربران

بی وقفه، پیوسته، متوالی، غیر منقطع

مداوم ، بی وقفه


کلمات دیگر: