کلمه جو
صفحه اصلی

going to


تصمیم داشتن

انگلیسی به انگلیسی

• intend to, plan to

پیشنهاد کاربران

باید
This is going to work.
( این ) باید کار کنه.

در حال رفتن به . . . .

اراده به انجام کاری

به قصد

رفتن به جایی برای انجام کار

تصمیم داشتن

تصیم داشتن _به قصد انجام دادن کاری یا رفتن ب جایی

قرار است کاری را در آینده انجام بدیم
وقتی نیتیو ها تند تر صحبت میکنند going to را ganna میگویند

قصد داشتن. . . . بافرمول
فعل ساده to be going to فاعل
برای انجام کاری در آینده که از قبل تصمیم گرفته شده مانند
l am going to drink for ali. . . . یا برای انجام کاری در آینده زندیک مانند
look at the dark clouds. . it is going to rain

قراره. . . . .

خواستن یعنی خواستن کاری انجام دادن

تصمیم گرفتن برای زمان اینده دور که الان گرفته میشود


قصد داشتن برای انجام کاری

به معنیه انجام100%کار در آینده دلالت میکند

قراره ( شاید انجام بدم و شاید هم نتونم انجام بدم )
My father is going to sell the house

Going to یک فعل است که هم به معنی رفتن و هم به معنی قراره است مثلا. . . یارو می خواهد یک چیز را بخرد

به معنی انجام دادن کاری د زمان آینده مثلا
I'm going to visit him today

Going to
قصد انجام کاری را داشتن
Going to be late
دیر خواهد شد

قصد داشتن برای انجام دادن کاری

به معنای تصمیم برای انجام کاری در اینده.
ترکیب:فعل ساده going to فعل توب فاعل.
مثل I am goin to trave:من قصد سفر دارم.
حالا اگر بعد فعل going toفعل ساده نیاید، دیگه به منزله قصد داشتن نیست و به معنای رفتن است.
مثل:I am going to restorant
من دارم به رستوران میروم

. I am going to phone tim
. I am not going to phone tim
?Am i going to phone tim
. Yes , i am
. No , i am not

هم برای زمان حال میشه هم به معنای قصد داشتن مثلا من قصد دارم بروم به. . . im going to مثل من مجبورمi have to

Going to
یعنی از قبل تصمیم گرفتیم که یک کاری را در آینده انجام بدهیم برای مثال:
I am going to learn English
من میخواهم زبان بیاموزم
ولی حتمی نیست یعنی احتمال حتمی ندارد که من این کار را انجام دهم
ولی وقتی میگوییم:I will learn English
من در آینده زبان را می آموزم و این حتمی است

for example: ( Im going to thd library )

قصد داشتن
خواستن
رفتن

یعنی قصد داشتن و برای آینده است
مثال I going to make a kabab
یعنی من قصد دارم کباب درست کنم

انجام کاری در اینده

اراده برای انجام کاری/تصمیم داشتن برای انجام کاری

قرار بودن

تصمیمی که برا فعل آینده می اید

برای تصمیم های از قبل برنامه ریزی شده
Earlier or plans

تصمیم. . . تصمیم داشتن . . . . اراده


کلمات دیگر: