کلمه جو
صفحه اصلی

courageous


معنی : دلیر، شجاع، با جرات، مردانه
معانی دیگر : دلاور، گرد، پر دل، یل، پر جرات، متهور، دلاورانه، شجاعانه، تهورآمیز

انگلیسی به فارسی

دلیر، باجرئت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: courageously (adv.), courageousness (n.)
• : تعریف: characterized by bravery or courage.
مترادف: brave, doughty, gallant, lionhearted, valiant, valorous
متضاد: cowardly, faint, pusillanimous
مشابه: audacious, bold, daring, dashing, fearless, gutsy, heroic, intrepid, mettlesome, nervy, plucky, spirited, spunky, stout, stout-hearted, undaunted

- The experimental planes are tested by courageous pilots.
[ترجمه ترگمان] هواپیماهای آزمایشی توسط خلبانان شجاع مورد آزمایش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل] هواپیماهای آزمایشی توسط خلبانان شجاع مورد آزمایش قرار گرفته اند
- It was courageous of her to face the committee with her bold request.
[ترجمه ترگمان] شجاع بود که با این درخواست جسورانه با کمیته مقابله کند
[ترجمه گوگل] او شجاع بود که با درخواست دروغینش به کمیته روبرو شود

• brave, fearless, full of courage
someone who is courageous shows courage.

مترادف و متضاد

دلیر (صفت)
adventurous, brave, courageous, plucky, gallant, bold, chivalric, hardy, intrepid, valorous, doughty, stout-hearted, lion-hearted, manful, pushing

شجاع (صفت)
brave, courageous, gallant, stark, intrepid, valorous, valiant, manful

با جرات (صفت)
brave, courageous, intrepid, gamy, great-hearted

مردانه (صفت)
courageous, manly, male, masculine, virile, mannish, manful

brave, bold


Synonyms: adventuresome, adventurous, assured, audacious, cool, daredevil, daring, dauntless, doughty, fearless, fiery, fire-eating, gallant, game, gritty, gutsy, hardy, heroic, high-spirited, impavid, indomitable, intrepid, lionhearted, martial, nervy, plucky, red-blooded, resolute, Spartan, stalwart, stand tall, stouthearted, strong, tenacious, tough, Trojan, unafraid, undaunted, valiant, valorous, venturesome, venturous


Antonyms: cowardly, faint-hearted, fearful, fearing, meek, shy, timid, weak


جملات نمونه

1. the workers' courageous stand against the threats of government officials
استواری تهورآمیز کارگران در مقابل تهدیدهای مقامات دولتی

2. they say my grandfather was a courageous man
می گویند پدربزرگم مرد دلاوری بود.

3. those soldiers were a devoted and courageous bunch
آن سربازان گروهی از خود گذشته و شجاع بودند.

4. A courageous foe is better than a cowardly friend.
[ترجمه ترگمان]یک دشمن شجاع بهتر از یک دوست ترسو است
[ترجمه گوگل]دشمن شجاع بهتر از یک دوست بدبخت است

5. This courageous and subversive movie has attracted widespread critical support.
[ترجمه ترگمان]این فیلم با شهامت و subversive حمایت بسیار زیادی را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]این فیلم شجاعانه و ویرانگر، پشتیبانی انتقادی فراوانی را به خود جلب کرده است

6. Good fortune favors the brave and courageous.
[ترجمه Diana] خوشبختی رشادت و شجاعت به همراه دارد.
[ترجمه ترگمان]بخت خوب شجاعت و شجاعت را به کار می برد
[ترجمه گوگل]خوشبختی شاد و شجاع است

7. He who is not courageous enough to take risks will accomplish nothing in life. Muhammad Ali
[ترجمه ترگمان]او که به اندازه کافی شجاع نیست که ریسک کند هیچ کاری در زندگی انجام نخواهد داد محمد علی
[ترجمه گوگل]کسی که به اندازه کافی شجاع و خطرناک نیست، در زندگی هیچ کاری نمی کند محمد علی

8. These women were strong, resourceful and courageous.
[ترجمه پارمیدا] این زن ها قدرتمند، کاربلدو دلیر بودند
[ترجمه ترگمان]این زنان قوی، کاردان و شجاع بودند
[ترجمه گوگل]این زنان قوی، مجرب و شجاع بودند

9. We all honor courageous people.
[ترجمه ترگمان]ما همه به مردم شجاع افتخار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همه مردم شجاع را می بینیم

10. It was a courageous decision to resign in protest at the company's pollution record.
[ترجمه ترگمان]این یک تصمیم شجاعانه برای استعفا در اعتراض به سابقه آلودگی این شرکت بود
[ترجمه گوگل]این تصمیم شجاعانه برای استعفا در اعتراض به رکورد آلودگی شرکت بود

11. I hope people will be courageous enough to speak out against this injustice.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم مردم به اندازه کافی شجاع باشند تا علیه این بی عدالتی سخن بگویند
[ترجمه گوگل]امیدوارم که مردم به اندازه کافی شجاع باشند تا علیه این بی عدالتی سخن بگویند

12. He was wrong, and courageous enough to admit it.
[ترجمه ترگمان]او اشتباه می کرد و به اندازه ای شجاع بود که بدان اعتراف کند
[ترجمه گوگل]او اشتباه کرد و به اندازه کافی شجاع بود تا آن را بپذیرد

13. It was courageous of her to challenge the managing director's decision.
[ترجمه ترگمان]این شجاعت او بود که تصمیم مدیر عامل را به چالش بکشد
[ترجمه گوگل]او شجاع بود تا تصمیم مدیر عامل را به چالش بکشد

14. It was courageous of her to opposeher boss.
[ترجمه ترگمان]این شجاعت او بود که او را به رئیس opposeher برساند
[ترجمه گوگل]او شجاع بود که با رئیس مخالفت کند

15. He was roused to action by courageous words.
[ترجمه ترگمان]سخنان دلیرانه بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]او با سخنان شجاعانه به کار خود ادامه داد

16. It was a courageous decision, and one that everybody admired.
[ترجمه ترگمان]این یک تصمیم شجاعانه بود و کسی که همه آن ها را تحسین می کرد
[ترجمه گوگل]این یک تصمیم شجاعانه بود و یکی که همه را تحسین کرد

They say my grandfather was a courageous man.

می‌گویند پدربزرگم مرد دلاوری بود.


the workers' courageous stand against the threats of government officials

استواری تهورآمیز کارگران در مقابل تهدیدهای مقامات دولتی


پیشنهاد کاربران

دبیر ، شجاع ، با جرات
Courageous ( adj
Courage ( n

شجاع

باشهامت ، باجرأت

شجاع
If you are courageous, you should change my mind
اگه شهامت مرد عاشق بودن داری نظرمو تغییر دهید

having or showing courage , very brave
داشتن یا نشون دادن دلیری ، خیلی شجاع
he made a courageous decision


شجاع ، با شهامت ، با جرات

having or showing courage , very brave




he made a courageous decision

شجاع، با شهامت
For example:The brave soldier
سرباز شجاع/سرباز با شهامت


کلمات دیگر: