1. the workers' courageous stand against the threats of government officials
استواری تهورآمیز کارگران در مقابل تهدیدهای مقامات دولتی
2. they say my grandfather was a courageous man
می گویند پدربزرگم مرد دلاوری بود.
3. those soldiers were a devoted and courageous bunch
آن سربازان گروهی از خود گذشته و شجاع بودند.
4. A courageous foe is better than a cowardly friend.
[ترجمه ترگمان]یک دشمن شجاع بهتر از یک دوست ترسو است
[ترجمه گوگل]دشمن شجاع بهتر از یک دوست بدبخت است
5. This courageous and subversive movie has attracted widespread critical support.
[ترجمه ترگمان]این فیلم با شهامت و subversive حمایت بسیار زیادی را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]این فیلم شجاعانه و ویرانگر، پشتیبانی انتقادی فراوانی را به خود جلب کرده است
6. Good fortune favors the brave and courageous.
[ترجمه Diana] خوشبختی رشادت و شجاعت به همراه دارد.
[ترجمه ترگمان]بخت خوب شجاعت و شجاعت را به کار می برد
[ترجمه گوگل]خوشبختی شاد و شجاع است
7. He who is not courageous enough to take risks will accomplish nothing in life. Muhammad Ali
[ترجمه ترگمان]او که به اندازه کافی شجاع نیست که ریسک کند هیچ کاری در زندگی انجام نخواهد داد محمد علی
[ترجمه گوگل]کسی که به اندازه کافی شجاع و خطرناک نیست، در زندگی هیچ کاری نمی کند محمد علی
8. These women were strong, resourceful and courageous.
[ترجمه پارمیدا] این زن ها قدرتمند، کاربلدو دلیر بودند
[ترجمه ترگمان]این زنان قوی، کاردان و شجاع بودند
[ترجمه گوگل]این زنان قوی، مجرب و شجاع بودند
9. We all honor courageous people.
[ترجمه ترگمان]ما همه به مردم شجاع افتخار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همه مردم شجاع را می بینیم
10. It was a courageous decision to resign in protest at the company's pollution record.
[ترجمه ترگمان]این یک تصمیم شجاعانه برای استعفا در اعتراض به سابقه آلودگی این شرکت بود
[ترجمه گوگل]این تصمیم شجاعانه برای استعفا در اعتراض به رکورد آلودگی شرکت بود
11. I hope people will be courageous enough to speak out against this injustice.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم مردم به اندازه کافی شجاع باشند تا علیه این بی عدالتی سخن بگویند
[ترجمه گوگل]امیدوارم که مردم به اندازه کافی شجاع باشند تا علیه این بی عدالتی سخن بگویند
12. He was wrong, and courageous enough to admit it.
[ترجمه ترگمان]او اشتباه می کرد و به اندازه ای شجاع بود که بدان اعتراف کند
[ترجمه گوگل]او اشتباه کرد و به اندازه کافی شجاع بود تا آن را بپذیرد
13. It was courageous of her to challenge the managing director's decision.
[ترجمه ترگمان]این شجاعت او بود که تصمیم مدیر عامل را به چالش بکشد
[ترجمه گوگل]او شجاع بود تا تصمیم مدیر عامل را به چالش بکشد
14. It was courageous of her to opposeher boss.
[ترجمه ترگمان]این شجاعت او بود که او را به رئیس opposeher برساند
[ترجمه گوگل]او شجاع بود که با رئیس مخالفت کند
15. He was roused to action by courageous words.
[ترجمه ترگمان]سخنان دلیرانه بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]او با سخنان شجاعانه به کار خود ادامه داد
16. It was a courageous decision, and one that everybody admired.
[ترجمه ترگمان]این یک تصمیم شجاعانه بود و کسی که همه آن ها را تحسین می کرد
[ترجمه گوگل]این یک تصمیم شجاعانه بود و یکی که همه را تحسین کرد