کلمه جو
صفحه اصلی

custodial


وابسته به بازداشت، بازداشتی، توقیفی، سرایدار، نگهبان، متولی

انگلیسی به فارسی

سرایدار، نگهبان، متولی


زندان


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to custody or guardianship; of or pertaining to a custodian
custodial means relating to the custody of people in prison; a formal word.

جملات نمونه

1. The judge gave him a custodial sentence .
[ترجمه مریم] قاضی او را به زندان محکوم کرد
[ترجمه ترگمان] قاضی به اون \"سرایدار\" رو داده
[ترجمه گوگل]قاضی یک حکم زندان را به او داد

2. The mother is usually the custodial parent after a divorce.
[ترجمه مریم] معمولا پس از طلاق؛ مادر والد سرپرست کودک است
[ترجمه ترگمان]مادر معمولا پس از طلاق به پدر و مادر حکم می کند
[ترجمه گوگل]مادر پس از طلاق معمولا پدر و مادر نگهبان است

3. Nothing other than an immediate custodial sentence could be justified.
[ترجمه مریم] هیچ چیز جز حکم قطعی زندان نمی تواند منصفانه باشد.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز دیگری جز یک حکم بازداشت فوری را نمی توان توجیه کرد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز دیگری جز حکم فوری زندان ممنوع نیست

4. This offence is so serious that only a custodial sentence can be justified.
[ترجمه میترا] این جرم چنان جدی است که فقط یک حکم بازداشتی می تواند قابل توجیه باشد
[ترجمه ترگمان]این جرم بسیار جدی است که تنها یک حکم بازداشتی می تواند توجیه شود
[ترجمه گوگل]این تخطی است بسیار جدی است که تنها یک حکم زندان می تواند توجیه شود

5. Previous convictions: two for dishonesty; one previous custodial sentence.
[ترجمه ترگمان]محکومیت های قبلی: دو برای عدم صداقت؛ یک حکم قبلی حبس
[ترجمه گوگل]اعتقادات قبلی: دو نفر برای ناسپاسی؛ یک جمله قبلی زندان

6. They certainly receive more custodial sentences than would normally be predicted from their presence in the population.
[ترجمه ترگمان]آن ها قطعا مجازات های بیشتری نسبت به آنچه که معمولا از حضورشان در جامعه پیش بینی می شود، دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها قطعا احکام زندان بیشتری را دریافت می کنند که به طور معمول از حضور آنها در جمعیت پیش بینی می شود

7. This resulted in Blacks overall receiving proportionately more custodial sentences.
[ترجمه ترگمان]این موضوع باعث شد که سیاهان به طور کلی بیشتر حکم حبس شدن را دریافت کنند
[ترجمه گوگل]این باعث شد که سیاهپوستان به طور موقت مجازات بیشتری را به زندان محکوم کنند

8. Told I have broken Borough policy by recommending custodial maximum on lad.
[ترجمه ترگمان]به من گفت که سیاست بارو رو با توصیه به عنوان کارمند اداره انجام دادم
[ترجمه گوگل]گفتم من سیاست بورو را با توصیه به حداکثر زندان در زندان گریختم

9. Putting young offenders into a prison or other custodial establishment does not deter them from offending.
[ترجمه ترگمان]قرار دادن مجرمین جوان به زندان یا حبس دیگر، آن ها را از ارتکاب جرم منع نمی کند
[ترجمه گوگل]قرار دادن مجرمان جوان در زندان یا سایر تاسیسات زندان، آنها را از تخلف بازدارند

10. For example, they can not impose a custodial sentence that is longer than six months in respect of a single offence.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، آن ها نمی توانند حکم custodial را که بیش از شش ماه است در رابطه با یک جرم واحد، تحمیل کنند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، آنها نمی توانند یک حکم زندان را که بیش از شش ماه در ارتباط با یک تخطی مجاز است، تحمیل کنند

11. In addition, some custodial parents do not pursue collection of child support because they fear retribution from the nonpaying parent.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، برخی از والدین custodial مجموعه حمایت از کودکان را دنبال نمی کنند، زیرا از مجازات والد nonpaying می ترسند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برخی از والدین در حین بازداشت انجام مجموعه ای از حمایت از کودک را دنبال نمی کند چرا که آنها ترس مجازات از پدر و مادر nonpaying

12. Medicaid pays nursing home bills for long-term custodial care, after patients have exhausted their financial assets.
[ترجمه ترگمان]مدیکید پس از اینکه بیماران دارایی های مالی خود را به پایان رساندند، هزینه های پرستاری برای مراقبت طولانی مدت از خود را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]Medicaid بعد از اینکه بیماران دارایی های مالی خود را خسته کرده اند، صورتحساب خانه پرستاری را برای مراقبت از زندان درازمدت پرداخت می کند

13. We want a minimum one-year custodial sentence-longer for repeat offenders and organised gangs.
[ترجمه ترگمان]ما خواستار حبس حداقل یک سال حبس برای تکرار مجرمان و باندهای سازمان یافته هستیم
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم حداقل یک سال زندان محکوم کنیم - برای مجرمان تکراری و گروه های سازمان یافته بیشتر طول می کشد

14. Perhaps custodial aesthetics, which is directed more to the specifics of particular cultures, in some way addresses his concerns.
[ترجمه ترگمان]شاید زیبایی شناسی custodial، که بیشتر به ویژگی های فرهنگ های خاص مربوط می شود، به نوعی به نگرانی های او توجه دارد
[ترجمه گوگل]شاید زیبایی های زندان، که بیشتر به خصوص فرهنگ های خاصی هدایت می شود، به نوعی نگرانی های او را مورد توجه قرار می دهد

15. But there is a real issue: in whose custodial territory does software fall?
[ترجمه ترگمان]اما یک مساله واقعی وجود دارد: در حوزه whose، نرم افزار کاهش می یابد؟
[ترجمه گوگل]اما یک مسئله واقعی وجود دارد: در قلمرو نگهداری که آیا نرم افزار سقوط می کند؟

پیشنهاد کاربران

حضانت ( حقوق )

مقرر، الزامی ، واجب

حکم بازداشتی ( در زندان یا مراکز درمانی و اموزشی )

حضانتی

امانی

None - custodial
بدون حبس
a non - custodial sentence British English formal ( =a punishment in which a person does not go to prison )

متولی


کلمات دیگر: