فانک آبی
blue funk
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• tense depression; sad mood
جملات نمونه
1. He was in a blue funk! Worse than me!
[ترجمه ترگمان]اون تو یه funk آبی بود بدتر از من!
[ترجمه گوگل]او در یک فنجان آبی بود! بدتر از من!
[ترجمه گوگل]او در یک فنجان آبی بود! بدتر از من!
2. They are in blue funk, They are too scared to do anything.
[ترجمه ترگمان]آن ها in آبی هستند و بیش از اندازه می ترسند که کاری انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها در فون آبی هستند، آنها برای انجام هر کاری بسیار ترس هستند
[ترجمه گوگل]آنها در فون آبی هستند، آنها برای انجام هر کاری بسیار ترس هستند
3. Frank in a blue funk before he met Jennie's father.
[ترجمه ترگمان]فرانک پیش از آن که پدر Jennie را ببیند، دلش از ریخت افتاده بود
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه پدر جنی را ملاقات کنی فرانک را در یک فنجان آبی می بیند
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه پدر جنی را ملاقات کنی فرانک را در یک فنجان آبی می بیند
4. He'sin a blue funk right now because his girlfriend just dumped him.
[ترجمه ترگمان]اون الان یه سگ آبی رو مرتکب شده چون دوست دخترش ولش کرده
[ترجمه گوگل]او اکنون یک فیش آبی است زیرا دوست دخترش فقط او را رها کرده است
[ترجمه گوگل]او اکنون یک فیش آبی است زیرا دوست دخترش فقط او را رها کرده است
5. The patient in a blue funk when he was ill.
[ترجمه ترگمان]وقتی بیمار بود، بیمار در حال مستی بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیمار شد، بیمار در فون آبی بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیمار شد، بیمار در فون آبی بود
6. Peter is in a blue funk about playing with Michael in the tennis tournament tomorrow.
[ترجمه ترگمان]پیتر در حال بازی با مایکل در مسابقات تنیس فردا است
[ترجمه گوگل]پیتر در یک فنجان آبی در مورد بازی با مایکل در مسابقات تنیس فردا است
[ترجمه گوگل]پیتر در یک فنجان آبی در مورد بازی با مایکل در مسابقات تنیس فردا است
7. I was in a blue funk when my employer called me into his office.
[ترجمه ترگمان]وقتی که کارفرمای من منو به دفترش صدا کرد توی یه funk آبی بودم
[ترجمه گوگل]زمانی که کارفرمای من به دفتر من آمد، در فانوس آبی بودم
[ترجمه گوگل]زمانی که کارفرمای من به دفتر من آمد، در فانوس آبی بودم
8. The patient was in a blue funk when he was ill.
[ترجمه ترگمان]وقتی بیمار بود، بیمار دچار وحشت آبی شده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیمار شد بیمار در فون آبی بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیمار شد بیمار در فون آبی بود
9. But my uterus had gone into a kind of blue funk and did not respond.
[ترجمه ترگمان]اما رحم من تبدیل به یک نوع جنون آبی شده بود و پاسخی نداد
[ترجمه گوگل]اما رحم من به نوعی فانوس آبی رفته بود و پاسخ نگرفت
[ترجمه گوگل]اما رحم من به نوعی فانوس آبی رفته بود و پاسخ نگرفت
10. I want to hide, sheer the rain of this in a blue funk.
[ترجمه ترگمان]من می خوام قایم بشم، محض این که بارون این قضیه رو عوض کنه
[ترجمه گوگل]من می خواهم پنهان بشوم، باران این را در یک فنجان آبی پوشانده است
[ترجمه گوگل]من می خواهم پنهان بشوم، باران این را در یک فنجان آبی پوشانده است
11. Just the thought of travelling by air puts me in a blue funk.
[ترجمه ترگمان]فقط فکر سفر با هوایی مرا از وحشت آبی می کند
[ترجمه گوگل]فقط فکر مسافرت با هوا من را در یک فنجان آبی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]فقط فکر مسافرت با هوا من را در یک فنجان آبی قرار می دهد
کلمات دیگر: