اسم خاص مونث (صورت های دیگر آن: annie و nan و nancy و ann و anne و hannah و annette و nannette و ana)، انه یک شانزدهم روپیه
anna
اسم خاص مونث (صورت های دیگر آن: annie و nan و nancy و ann و anne و hannah و annette و nannette و ana)، انه یک شانزدهم روپیه
انگلیسی به فارسی
اسم خاص مونث (صورتهای دیگر آن: Annie و Nan و Nancy و Ann و Anne و Hannah و Annette و Nannette و Ana)
آنا
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a former copper-nickel coin of India and Pakistan, equaling one sixteenth of a rupee.
• female first name; name of a city in illinois (usa)
coin valued at one-seventeenth of an indian rupee
coin valued at one-seventeenth of an indian rupee
جملات نمونه
1. Anna and her conscience had a little tussle.
[ترجمه ترگمان]آنا و وجدانش درگیر کش مکش بودند
[ترجمه گوگل]آنا و وجدانش کمی پریده بود
[ترجمه گوگل]آنا و وجدانش کمی پریده بود
2. Anna is a rising star in the world of modelling.
[ترجمه ترگمان]آنا یک ستاره در حال طلوع در دنیای مدل سازی است
[ترجمه گوگل]آنا یک ستاره در حال رشد در جهان مدل سازی است
[ترجمه گوگل]آنا یک ستاره در حال رشد در جهان مدل سازی است
3. Anna felt shut out of the conversation.
[ترجمه ترگمان]آنا از این گفتگو منصرف شد
[ترجمه گوگل]آنا احساس تعجب کرد از گفتگو
[ترجمه گوگل]آنا احساس تعجب کرد از گفتگو
4. Anna hit on a path to the pound.
[ترجمه ترگمان]آنا به راه افتاد
[ترجمه گوگل]آنا در یک مسیر به پوند حرکت کرد
[ترجمه گوگل]آنا در یک مسیر به پوند حرکت کرد
5. He tossed the ball to Anna.
[ترجمه E😺] آن پسر توپ را به سمت آنا پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]توپ را به سوی آنا پرت کرد[ترجمه گوگل]او توپ را به آنا پرتاب کرد
6. Anna was born in 1923 in Ardwick, a suburb of Manchester.
[ترجمه ترگمان]آنا در سال ۱۹۲۳ در Ardwick واقع در حومه منچستر به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]آنا در سال 1923 در آرودویک، حومه شهر منچستر متولد شد
[ترجمه گوگل]آنا در سال 1923 در آرودویک، حومه شهر منچستر متولد شد
7. Anna was almost crying with frustration.
[ترجمه ترگمان]آنا از فرط استیصال تقریبا گریه می کرد
[ترجمه گوگل]آنا تقریبا با سرخوردگی گریه میکرد
[ترجمه گوگل]آنا تقریبا با سرخوردگی گریه میکرد
8. Anna squinted in the sudden bright sunlight.
[ترجمه ترگمان]آنا با چشمان روشن به آفتاب روشن خیره شد
[ترجمه گوگل]آنا در نور خورشید ناگهانی درخشید
[ترجمه گوگل]آنا در نور خورشید ناگهانی درخشید
9. Anna swivelled round to face him.
[ترجمه ترگمان]آنا به سوی او چرخید
[ترجمه گوگل]آنا دور چرخید تا به او چسبیده شود
[ترجمه گوگل]آنا دور چرخید تا به او چسبیده شود
10. Anna couldn't swim and was left floundering about in the deep end of the swimming-pool.
[ترجمه ترگمان]آنا نمی توانست شنا کند و در ته استخر شنا کند
[ترجمه گوگل]آنا نمیتوانست شنا کند و در انتهای عمیق استخر باقی بماند
[ترجمه گوگل]آنا نمیتوانست شنا کند و در انتهای عمیق استخر باقی بماند
11. Anna couldn't swim and was left floundering in the deep end of the swimming-pool.
[ترجمه ترگمان]آنا نمی توانست شنا کند و در ته استخر شنا کند
[ترجمه گوگل]آنا نمیتوانست شنا کند و در انتهای عمیق استخر باقی بماند
[ترجمه گوگل]آنا نمیتوانست شنا کند و در انتهای عمیق استخر باقی بماند
12. I'd met Anna before, but her friend was a complete/total stranger to me.
[ترجمه ترگمان]قبلا آنا را دیده بودم، اما دوستش کاملا غریبه بود
[ترجمه گوگل]من آنا را قبل از آن ملاقات کردم، اما دوست او یک غریبه کامل / کامل برای من بود
[ترجمه گوگل]من آنا را قبل از آن ملاقات کردم، اما دوست او یک غریبه کامل / کامل برای من بود
13. 'I don't know,' Anna replied, shrugging her shoulders.
[ترجمه ترگمان]آنا شانه هایش را بالا انداخت و جواب داد: نمی دانم
[ترجمه گوگل]'من نمی دانم،' آنا پاسخ داد، شانه هایش را شانه زد
[ترجمه گوگل]'من نمی دانم،' آنا پاسخ داد، شانه هایش را شانه زد
14. Her best friend at school was called Anna.
[ترجمه ترگمان]بهترین دوست او در مدرسه آنا نامیده می شد
[ترجمه گوگل]بهترین دوستش در مدرسه آنا نامیده شد
[ترجمه گوگل]بهترین دوستش در مدرسه آنا نامیده شد
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
پیشنهاد کاربران
نادان و آنا نعمتی نیست چون او قاتل است او
به معنی زیبا، آراسته
زیبا آراسته
کلمات دیگر: