کلمه جو
صفحه اصلی

blue ribbon


روبان آبی رنگ (به ویژه روبان نشان انگلیسی garter)، نشان برتری

انگلیسی به فارسی

روبان آبی


روبان آبی رنگ (به‌ویژه روبان نشان انگلیسی garter)


(در مسابقات و نمایشگاههای کالا و غیره) نشان ممتاز بودن، نشان برتری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the emblem awarded as first prize in a contest or competition.

(2) تعریف: an emblem worn as a badge of honor, as by the British knights belonging to the Order of the Garter.
صفت ( adjective )
• : تعریف: representing or being the best of a kind or type.
مشابه: first, prize

- a blue-ribbon performance
[ترجمه ترگمان] یک عملکرد روبان آبی
[ترجمه گوگل] عملکرد آبی نوار
- a blue-ribbon panel of judges
[ترجمه ترگمان] یک هیات حمایل آبی از قضات به چشم می خورد
[ترجمه گوگل] هیئت داوران آبی-روبان

• award given to the winner in a contest, first prize

مترادف و متضاد

first place


Synonyms: award, championship, cordon bleu, crown, cup, decoration, first prize, laurels, palms, trophy, victory


جملات نمونه

1. For the second time she won the blue ribbon .
[ترجمه ترگمان]برای بار دوم روبان آبی را برد
[ترجمه گوگل]برای دومین بار او روبان آبی را به دست آورد

2. A cot swathed in draperies and blue ribbon stood isolated in a corner.
[ترجمه ترگمان]یک تخت خواب سفری در گوشه و کنار یک تخت خواب پیچیده شده بود و نوار آبی رنگی در گوشه ای افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک کلاسیک در پارچه و روبان آبی در گوشه جدا شده بود

3. Holly's tomatoes won the blue ribbon.
[ترجمه ترگمان]گوجه هالی روبان آبی رو برده
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی هالی برنده روبان آبی شد

4. The Longitude Act established a blue ribbon panel of judges that became known as the Board of Longitude.
[ترجمه ترگمان]قانون جغرافیایی یک پانل آبی روبان آبی تشکیل داد که به عنوان هییت جغرافیایی شناخته شد
[ترجمه گوگل]قانون طول جغرافیایی یک هیئت دائمی روبان آبی ایجاد کرد که به عنوان هیئت بلند مدت شناخته می شد

5. Jim wore a blue ribbon on his black lapel.
[ترجمه ترگمان]جیم یک روبان آبی بر یقه کت سیاهش پوشیده بود
[ترجمه گوگل]جیم روباه آبی را روی لنگه سیاهش گذاشت

6. Her black dress was trimmed with blue ribbon.
[ترجمه ترگمان]لباس سیاهش با روبان آبی تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]لباس سیاه او با روبان آبی کمرنگ شده بود

7. She got a blue ribbon like everyone else.
[ترجمه ترگمان] اون یه روبان آبی مثل بقیه داشت
[ترجمه گوگل]او یک روبان آبی مانند هر کس دیگری گرفت

8. You don't have to win a blue ribbon to be a champion.
[ترجمه ترگمان]تو مجبور نیستی یک روبان آبی برای قهرمان شدن ببری
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید یک روبان آبی به عنوان یک قهرمان به دست آورید

9. She won a blue ribbon for her baking at the county fair.
[ترجمه ترگمان]او یک روبان آبی برای پخت او در بازار مکاره برد
[ترجمه گوگل]او یک روبان آبی برای پخت خود در نمایشگاه شهر به دست آورد

10. Plano a two - time Blue Ribbon School and a Texas Exemplary School.
[ترجمه ترگمان]Plano یک مدرسه روبان آبی دو باری و یک مدرسه Exemplary تگزاس است
[ترجمه گوگل]Plano یک مدرسه آبی Ribbon دوبعدی و یک مدرسه تگزاس تگزاس است

11. We recently hosted a Blue Ribbon Panel on Emerging Technologies in Education.
[ترجمه ترگمان]ما اخیرا میزبان یک هیات روبان آبی در زمینه فن آوری های در حال ظهور در تحصیل بودیم
[ترجمه گوگل]اخیرا میزبان یک پنل روبان آبی در زمینه فن آوری های در حال ظهور در آموزش و پرورش بودیم

12. I got a fancy certificate and a blue ribbon that she pinned to my dress.
[ترجمه ترگمان]یک گواهی رویایی و یک روبان آبی که به لباس من سنجاق شده بود پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من یک گواهینامه فانتزی و یک روبان آبی داشتم که به لباس من متصل بود

13. This kind of beer was awarded blue ribbon on the exhibition.
[ترجمه ترگمان]در این نمایشگاه یک روبان آبی به این نوع آبجو اهدا شد
[ترجمه گوگل]این نوع آبجو در نمایشگاه اهدا شد

14. Is the industry omnibus what is the blue ribbon?
[ترجمه ترگمان]این روبان آبی، این روبان آبی چیست؟
[ترجمه گوگل]آیا صنعت Omnibus چطوری روبان آبی است؟

15. He wore his collarand orders, and his blue ribbon as well.
[ترجمه ترگمان]او دستورها اکید و نوار آبی رنگ خود را به تن داشت
[ترجمه گوگل]او همچنین لباسهایش را پوشید و همچنین روبان آبی اش را نیز پوشاند

پیشنهاد کاربران

جایزه نفر اول

نشان برتری


کلمات دیگر: