پیک ها، دستک، کشیک، چوب نوک تیز، میخ چوبی، میخچه، چوب پرچین، پاسدار، اعتصاب کردن، نرده کشیدن، مراقبت کردن، بستن، افسار کردن، جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
pickets
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
اعتصاب کنندگان، معترضین
The pickets agreed to inveigh against the law that curtailed their free dom
سر دسته های اعتصاب باهم موافقت کردند قانونی را که آزادی آنها را محدود کرده بود به باد نا سازا بگیرند
Pickets = اعتصاب کنندگان _اعتصاب کننده
سر دسته های اعتصاب باهم موافقت کردند قانونی را که آزادی آنها را محدود کرده بود به باد نا سازا بگیرند
Pickets = اعتصاب کنندگان _اعتصاب کننده
کلمات دیگر: