کلمه جو
صفحه اصلی

counseling


روانشناسى : مشاوره، مشاوره، رهنمود، اندرز، مشورت

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: help or guidance from a mental health professional or member of the clergy that is aimed at solving emotional problems or at resolving or preventing conflicts between people in a close relationship.

- They hoped that counseling would help save their marriage.
[ترجمه ترگمان] آن ها ابراز امیدواری کردند که مشاوره به نجات ازدواج آن ها کمک کند
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که مشاوره به نجات ازدواج آنها کمک کند

• advising

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] اندرز، مشاورهدو نفری، مشورت، تدبیر، پند دادن(به)، توصیهکردن

جملات نمونه

1. counseling on marital problems and disagreements.
[ترجمه ترگمان]مشاوره در خصوص مشکلات زناشویی و عدم توافق
[ترجمه گوگل]مشاوره در مورد مشکلات زناشویی و اختلاف نظر

2. She's been undergoing counseling for depression.
[ترجمه ترگمان]او برای افسردگی تحت مشاوره بوده است
[ترجمه گوگل]او تحت مشاوره برای افسردگی قرار گرفته است

3. Think about psychological counseling, too, to help separate the pain from the fear response to the pain. Treat illness.
[ترجمه ترگمان]در مورد مشاوره روانی نیز فکر کنید تا درد ناشی از واکنش ترس به درد را از هم جدا کنید درمان بیماری
[ترجمه گوگل]همچنین برای مشاوره روانشناختی، برای کمک به جدا کردن درد از پاسخ ترس به درد، فکر کنید درمان بیماری

4. The program provides intervention and counseling for at-risk families with young children.
[ترجمه ترگمان]این برنامه مداخله و مشاوره برای خانواده های در معرض خطر با کودکان خردسال را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این برنامه مداخله و مشاوره برای خانواده های خطرناک با کودکان جوان را فراهم می کند

5. The group also provides counseling and legal representation for female service members.
[ترجمه ترگمان]این گروه همچنین برای اعضای زن خدمات مشاوره ای و قانونی ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این گروه همچنین مشاوره و نمایندگی قانونی برای اعضای سرویس دهنده زن را فراهم می کند

6. My involvement with counseling was marked by continuing opportunity to learn and by a strange draw toward more and more troubled people.
[ترجمه ترگمان]درگیری من با مشاوره با ادامه یافتن فرصتی برای یادگیری و با کشیدن یک رسم عجیب به سوی افراد more و more مشخص شد
[ترجمه گوگل]مشارکت من با مشاوره با فرصت های مداوم برای یادگیری و با کشیدن عجیب و غریب به افراد بیشتر و بیشتر آشنا مشخص شد

7. She told about a woman in her grief counseling group, who was also sorrowing over the loss of a child.
[ترجمه ترگمان]او در مورد یک زن در گروه مشاوره غم و اندوه صحبت کرد، که همچنین نگران از دست دادن یک کودک بود
[ترجمه گوگل]او در رابطه با یک زن در گروه مشاوره غم و اندوه خود گفت که همچنین از دست دادن یک کودک ناراحت شد

8. At one time he had specialized in outplacement counseling; now he was in the business of helping organizations deal with change.
[ترجمه ترگمان]در یک زمان او متخصص مشاوره outplacement بود؛ حالا او در تجارت کمک به سازمان ها قرار داشت
[ترجمه گوگل]در یک زمان او در مشاوره خارج از منزل تخصصی بود در حال حاضر او در کسب و کار کمک به سازمان ها با تغییر است

9. counseling on career opportunities.
[ترجمه ترگمان]مشاوره در زمینه فرصت های شغلی
[ترجمه گوگل]مشاوره در فرصت های شغلی

10. All students received tutoring and academic and personal counseling.
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان تدریس خصوصی، دانشگاهی و خصوصی دریافت کردند
[ترجمه گوگل]تمام دانش آموزان آموزش و پرورش و مشاوره تحصیلی و شخصی را دریافت کردند

11. Counseling was ongoing and placed unobtrusively into the daily routine.
[ترجمه ترگمان]مشاوره در جریان بود و به طور مخفیانه در جریان روزمره قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]مشاوره در حال انجام است و به طور معمول در روزانه قرار می گیرد

12. They oversee career counseling programs, and testing which measures students' abilities and helps place them in appropriate classes.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر روی برنامه های مشاوره شغلی نظارت دارند و آزمایش می کنند که توانایی های دانش آموزان را اندازه گیری می کند و به آن ها در کلاس های مناسب کمک می کند
[ترجمه گوگل]آنها برنامه های مشاوره شغلی را نظارت می کنند و تست هایی که توانایی های دانش آموزان را اندازه گیری می کند و آنها را در کلاس های مناسب قرار می دهد

13. Nutrition Intervention Nutrition counseling, nutrition education, and follow-up services are elements of care provided to patients / clients.
[ترجمه ترگمان]مشاوره تغذیه، مشاوره تغذیه، آموزش تغذیه، و خدمات پی گیری، عناصر مراقبت ارائه شده برای بیماران و مشتریان هستند
[ترجمه گوگل]مداخلات تغذیه مشاوره تغذیه، آموزش تغذیه و خدمات پیگیری، عناصری از خدمات ارائه شده به بیماران / مشتریان است

14. I suggested that we start to taper off the counseling sessions.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کردم که شروع کنیم که جلسات مشاوره را خاموش کنیم
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد دادیم که جلسات مشاوره را از بین ببریم

15. It turned out about the good-looking fellow from Essex County that he was a football coach who also did some counseling.
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که او یک مربی فوتبال است که مشاوره را نیز انجام داده است
[ترجمه گوگل]در مورد همتای خوب از شهر اسکس معلوم شد که او یک مربی فوتبال بود که همچنین مشاوره انجام داد

پیشنهاد کاربران

بهترین ترجمه برای این واژه" مشاوره " هستش.

مشورت

مشاوره


کلمات دیگر: